بایگانی سالانه: 2012

راستش من نمی‌دونم تو این موقعیت چی بهت بگم. شاید ع مشاور بهتری باشه. کله خری منو که می‌دونی. به من بود (یعنی اگه دیگه از این ماه بی‌خانمان و بی‌کار و بی‌پول نبودم) خودم برات بلیط می‌خریدم پاشی بری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

می‌گم من باید فضایی خودمو داشته باشم. یه جا باشه شب خواستم تنها بخوابم برم اونور. یا تو خواستی تنها بخوابی بری اون‌ور. می‌گه ها؟ می‌گم دراز مدت با کسی زندگی نکردی بفهمی اینو.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

میگم اگه یه وقت اومدی خونه دیدی من دارم گریه می‌کنم نباید بیایی بگی چی شده. اما یه وقتایی باید بفهمی که من میخوام بیایی بگی چی شده. اینو دیگه خودت باید بفهمی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

پدر و مادر مشکل حل نشده مهاجرت اند. من جزو آدمهای خوشبختی هستم که می‌تونم ببینمشون هر از چند گاهی. کسی جلوم رو نمیگیره. خطر زندان و دستگیری ندارم برای دیدنشون. دختر خوبی نیستم براشون اما فاصله دلتنگشون شدن با … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بهش گفتم من وقتی با تو ام ارومم. بعد با خودم فکر کردم که واقعا فقط این آدمه هست که من کنارش آرومم. این آروم بودنه همون «ریلکس» بودنه نیست. آدم جونش آرومه. دیگه هیچی مهم نیست. همه چی تموم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

آدما عطر دارن. بعد این عطر خیلی چیز خاصیه خیلی یونیکه. هر کی هست و عطر خودش. هیچی هم جاشو نمیگیره و هر عطری داستان تازه داره. بعد فکر کردم درد کدوم عطر بیشتر میمونه به دل آدم. عطر سرد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

گفتم اگه من اگه الان بوم و رنگ داشتم یه تابلو میکشیدم با یه زمینه جیگری که یه زنی ایستاده بود توش که سراپا مشکی بود و شکمش خالی بود. یعنی از سر تا پایین سینه داشت و بعد از … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

وسط خیابون روباه دیدیم. یعنی اینطور شد که شب رفته بودیم لب دریا بعد تو راه برگشت گم شدیم. بعد روباه دیدیم. بعد روباه خر گیج شده بود نمیدونست از کدوم ور خیابون بره. بعد ما سرعت رو کم کردیم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خیلی مطمئن نیستم که این اثر پروانه‌ای معروفه الان در دلم وول وول می‌خوره یا اثر قهوه تلخ تو معده خالی. اشتباه کردم دوتا متغییر دادم به جریان. الان نتیجه معلوم نیست مال کدومه و من عمرا اگه بتونم هفتاد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ظهر رفتم با یکی از دوستان قدیمی بازی برادران خوش قد و قامت ایتالیایی رو ببینم با ژرمن‌های فلان فلان. بعد آقای صاحب بار اومد به من و یک خانم دیگه ‌ای که طرفدار ایتالیا بود دوتا بوق ممدی داد. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند