بایگانی روزانه: 16 اکتبر 2010

بالکن

یک موقعیتی بود که اول مستی همه بود. سرها تازه داشت گرم می‌شد و حواس‌ها به من میهمان نبود. رفتم روی بالکن نشستم جوینتم را داشتم می‌پیچیدم خوش خوشانک. بعد خودم می‌دانستم دلم چه/ که را آن موقع می‌خواهد. یعنی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بالکن بسته هستند