بایگانی سالانه: 2008

ترک سیگار

من به معنای کلمه سیگاری نیستم. ماهی یک دانه آنهم وقتی بهت تعارف شود و تازه حال داشته باشی حساب نیست. اما عاشق بوی سیگارم. این را همه دوستان سیگاری ام می دانند. حالا من یک مشکلی دارم این است … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ترک سیگار بسته هستند

توفان

اینجا یک مقدار باد و باران قاطی شده. این ملت دارند از سه روز پیش تا حالا خودشان را می کشند که توفان آمده و اینطور بکنید. تلوزیون را روشن می کنم می بینم یک شبکه همه دم و دستگاهش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای توفان بسته هستند

News Alert:

Barack Obama Wins Iowa Caucuses Can you Believe it? HOOORRRAAAAA

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای News Alert: بسته هستند

بسیار سفر باید…

وقتی من بچه بودم سفر رفتن یک امر تجملی به حساب میامد. یعنی برای خانواده ما تجملی بود. فکر آب و غذا و مدرسه مهم تر بود تا فکر سفر. فاصله بین بچه ها هم کم بود. یعنی اینطور نبود … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسیار سفر باید… بسته هستند

می گم دلم برف می خواد. میگه خوب راهی نیست. سوار ماشین بشیم چهل و پنج دقیقه ای به برف می رسیم. میگم نه. از اون برفا نمی خوام. از این برفا که تو خود شهر میاد و دم پله … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

IronicIranian

این پست یک بهانه برای معرفی یک وبلاگ است. خشایار به من می گوید که نظرت در مورد وبلاگ حسین درخشان چیست. می گویم این آدم محتاج توجه است. حرف هایش منطق ندارد. از هر جایی چیری را به جایی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای IronicIranian بسته هستند

برای ثبت در تاریخ:

صبح روز چهارشنبه است. دوم ژانویه دو هزار و هشت. ریسم آمد و بعد از سلام و سال نو مبارک نامه استعفایم را گذاشتم روی میزش. گفتم این را بخوان بعد با هم در موردش حرف می زنیم. حالا من … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای برای ثبت در تاریخ: بسته هستند

در قطار نشسته ایم که برگردیم خانه. مست نیستم اما از خستگی قدرت سرپا ایستادن ندارم. کف قطار وسط آنهمه جمعیت می نشینم. جماعت مست بعد از دیوانگی ساعت دوازده به خانه ها و خوابگاه هایشان برمی گردند. یک گروه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند