بایگانی روزانه: 6 جولای 2007

اتمام حجت

ببین!‌خیلی وقته می خوام اینا را بارت کنم. هی دست دست کردم. دیگه بسه. دیگه صبر آدمیزاد هم حدی داره. ما هم که از اولش به نظر شما بویی از آدمیزادی نبرده بودیم. بسه دیگه. خسته شدم از دستت. رو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای اتمام حجت بسته هستند

منتظر یک خانواده بودم از بعد از ظهر تا به حال که بیایند. الان که نیم ساعت مانده به تعطیلی مان هنوز پیدایشان نیست. همه برنامه ام بهم ریخت. نه کاری کردم و نه جایی رفتم. از یک طرف هم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

داستان دو ساقه

یادتان است یک بار گفته بودم دوستی داشتم در دوردستها که روزگاری دنیایم را عوض کرده بود و من چموش سرگردان را رام؟ شاید هم اینجا نگفته باشم. اما کسی هست –کسی بود- که بلوغم را مدیونش ام. شاید تا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای داستان دو ساقه بسته هستند