بایگانی سالانه: 2006

خلاص شدم !

تموم شد. همین الان, ساعت ۹:۳۰ شب سه شنبه بنده آخرین برگه رو هم تحویل استاد گرامی دادم و این وایو بدبختم رو باز کردم. سه هفته خلاصم. باورم نمیشه که تموم شد. فقط تموم شد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای خلاص شدم ! بسته هستند

پرچم مقدس ترکیه

این یعنی چی ؟ و این ؟ پرچم ترکیه این وسط چیکار میکنه؟ چیکار میکنید با ایران من؟ مگه ایران بدون حتی یکی از آذربایجان و کردستان و مازندران و تهران خوزستان و بلوچستان, ایرانه؟ این درد چند وقته خوابیده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پرچم مقدس ترکیه بسته هستند

خانه امن خواهرم

” تو یک زنی , پس میتوانی” خانه خواهرم یک سازمان غیر انتفاعی است که در سال ۱۹۹۹ به منظور پناه دادن و کمک به زنان قربانی خشونت خانگی ـ بالاخص زنان جزایر اسیای جنوب شرقی در شهر ساکرامنتو در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای خانه امن خواهرم بسته هستند

لباس ملی

به شخصه فکر میکنم این هم از همون دسته حرفهایی هست که تو طبقه بندی ها کنار صندوق مهر رضا و پول نقت سر سفره قرار میگیره. اولا که اخباری که اینجا درز کرده به شدت با اون قانون هنوز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای لباس ملی بسته هستند

دیدید داوینچی کد اومد من شب اولش نرفتم؟ البته نه به خاطر درس. تلوزیون داشت ” ۷ ” رو نشون میداد و من برای بار هزارم نشستم دیدمش و مثل دفعه اول دوستش داشتم. این دیوید فینچر یه چیز دیگه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کشتن ما با پنبه (۲)

خانم جین کیلبورن سازنده سه سری ویدوی ” کیلینگ آس سافتلی” -یا کشتن ما به نرمی که من اون رو کشتن ما با پنبه ترجمه کردم- یک جامعه شناس شناخته شده هستن که به طور تخصصی در زمینه تبلیغات سیگار, … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای کشتن ما با پنبه (۲) بسته هستند

کشتن ما با پنبه (۱)

۱. به عنوان یک زن چقدر از هیکل و قیافه خودتون راضی هستید؟ چند بار برهنه روبروی آینه ایستادید و به بدن خودتون نگاه کردید؟ چقدر از دیدن هیکل بدون لباس خودتون و شریکتون در روشنایی کامل لذت میبرید؟ چقدر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای کشتن ما با پنبه (۱) بسته هستند

روزی روزگاری بارسلونا !

همین چند ثانیه پیش یه دوست خیلی قدیمی که اصلا نمیدونم شماره من رو از کجا داره از ایران زنگ زد و گفت که خیلی نمیتونه حرف بزنه فقط زنگ زده تبریک بگه. گفتم باز چی شایعه کردن بین بچه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای روزی روزگاری بارسلونا ! بسته هستند

کودتای بزرگ

روزهای خوبی رو نمیگذرونم. جدای این امتحانها که هفته دیگه بالاخره تموم میشه و اصلا ازشون راضی نبودم , قضیه های دیگه ای هم هست که مزید علت شدن. چیزهای مهمی هم که حتما باید تو دو هفته امتحانات اتفاق … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای کودتای بزرگ بسته هستند

اورانیوم!

بابا ول خرجی کرد یه ماشین دیگه خریده. دست دوم از یه پاکستانی. میگم اگه چونه میزدی تخفیف میداد. بابا میگه میدونی طرف چی میگفت؟ شما ایرانی ها اورانیوم دارید. ثروتمندین.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای اورانیوم! بسته هستند