دیدید داوینچی کد اومد من شب اولش نرفتم؟ البته نه به خاطر درس. تلوزیون داشت ” ۷ ” رو نشون میداد و من برای بار هزارم نشستم دیدمش و مثل دفعه اول دوستش داشتم. این دیوید فینچر یه چیز دیگه هست.
– تصمیم داشتم تابستون که کلاس برمیدارم یه درس آسون بردارم با یه کلاس ورزش. به خودم قول داده بودم باز نشینم انتخاب واحدی بکنم که تا آخر ترم به خودم فحش بدم. خوب. از یه درس آسون به سه واحد فیزیک و چهار واحد فلسفه رسیدم. کتابهای فلسفه رو که از آمازون سفارش داده بودم همین الان رسید و من حیرت زده به خودم و کتابها نگاه میکنم و به کلاسهایی که فقط شش هفته هستن .شما میدونیند سن عاقل شدن و درس گرفتن از یه سری حماقت های تکراری کی هست؟ من آدم نمیشم.
– شده تا حالا بعد از یه مدت خیلی طولانی یه آهنگی رو بشنوین که یه هو خیلی چیزا بیاد جلو چشمتون. حتی آهنگهایی که مثلا مال بسیج و نوحه یا کلا چیزایی که خیلی بهشون علاقه مند نباشین؟ برای من خیلی پیش میاد که به آهنگی میرسم که یه دفعه من رو میبره به سالهایی که انگار قرنهاست ازشون گذشتم. وقتی امسال بعد از مدتها نوحه شنیدم یا آهنگهای دهه فجر رو که اون موقع ها سر صف میخوندیم. ” خمینی ای امام, خمینی ای امام.” ” بوی گل سوسن و نسترن آید, عطر بهاران کنون از سفر آید…” ” باز این چه شورش است که در خلق عالم است…” گریه کردم. واسه آهنگ بوی گل سوسن و نسترن آید من نشستم گریه کردم. خدا میدونه چقدر دور و بری ها بهم خندیدن.
الان تو وبگردی به یه وبلاگ رسیدم که دو باره همون حس رو زنده کرده. گریه نکردم اما یه چیز عجیبی پیچید توی تنم. حالا هم هرکاری میکنم لینکش باز نمیشه. اسمش بود ابوذر. نه باز شد. اینجا گوش کنید.
-من رسما شیفتگی خودم رو به آیکیا اعلام میکنم. دیروز با یکی از همکارام رفتیم اونجا که مثلا مسول استخدامشون رو ببینیم . دوستم من رو بعد از سه ساعت به سختی از اونجا کشید بیرون. و از اونجایی که ما هیج پولی فعلا برای عوض کردن مدل خونه نداریم ولی اگه من از اونجا خرید نمیکردیم , میمردم دیشب با هر جون کندنی بود مخ مادر جان رو زدیم که فردا بریم واسه خونه اش خرید کنیم. به بهانه تغییر فصل. ( بار الهی من که میدونم فیلمی ولی خوب یه مهری به دل این مامان ما بنداز واسه ما هم یه چیزی بخره)

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.