۲۹ دسامبر

یازده ساعتی راه رفتم. تقریبا دیگر پاییم نمی‌کشید وقتی به هاستل رسیدم. رفتم واتیکان،‌ اما اینطور نبود که یک خیابان را بگیریم برسم به واتیکان، فکر کنم دست‌دوم فروشی نبود که به آن سرنزده باشم در رم. گفتم هوای اینجا چقدر خوب است؟ انگاری که تحویل سال خوبی دارند، چون همه ملت دارند میایند اینور. شلوغ است همه جا. شلوغ و شراب گرم و هوای خوب. آدم از زندگی چه می‌خواهد؟

یک صف چهار پنج ساعته‌ای بود جلوی کلیسای جامع واتیکان. من هم بی‌خیال دیدن داخلش بودم از اول، این را که دیدم گفتم اگر خود پاپ هم بیاید بگوید بیا تو، ممکن نیست بروم! رفتم آن سمت رم را ( من تا به حال اینور رودخانه بودم،‌ آنور رودخانه جایی است که واتیکان هست) گشتم و کرم کارامل خوردم. وقتی دیگر پاییم نمی‌کشید،‌ شروع کردم به ترم سواری. الان توضیح می‌دهم ترم سواری چیست.

شما سوار اولین تراموایی که می‌بینید می‌شوید، همینطور هی می‌روید هی می‌روید تا ببینید به کحا می‌رسد. این بهترین راه (ی که من تا به حال کشف کرده‌ام) برای دیدن مناطق غیر توریستی شهر است و برای اینکه آدم بفهمد غیر از مرکز شهر، آسمان همه جا یک رنگ است. خوبی این کار این است که خیلی ارزان است، و شما مناطق مسکونی و محله‌های شهر را می‌بینید. یک چیزی که در این اروپا هست و ما در خارج آمریکا نداریم، محله است. محله یعنی جایی که برای خودش بقالی و قصابی و تعمیر لوازم الکتریکی و کادویی و اینها دارد.

یک دو سه تایی ترم سوار شدم، رفتم محله‌های داغون و محله‌های خوب و درخت‌های نارنج را دیدم (چقدر نارنج‌ دارد رم). بعد برگشتم هاستل خودم. از یک میوه فروشی هم نارنگی و سیب خریدم. آوردم به هم اتاقی‌هایم تعارف کردم. اینجا هم اتاقی‌هایم یک پسر آمریکایی است که آمده فرانسه فرانسوی یاد بگیرد و با دوست دختر فرانسوی‌اش آمده‌اند رم برای شب سال تحویل! سلیقه موسیقیایی پسره هم خیلی خوب بود و همه شب آهنگ‌های خوب گذاشت. من به آنها نارنگی و آنها به من شراب و زیتون دادند و هر کسی کتاب خودش را خواند و لابد یک وقتی هم من خوابم برد.

من چون تصمیم گرفتم انسان متعهدی شوم و حداقل در خصوص هاستل‌ها و جاهایی که خودم کشف کردم بنویسم در یک پست جدا، اینجا نمی‌نویسم.

این نوشته در سفر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.