«سانسور ایدئولوژیک زنان در کتاب‌های درسی ایران»

«اتفاقاتی که در جامعه‌ی ایران در ۱۵ـ ۱۶ سال پیش افتاده، برای خیلی از مسوولین کنونی به خصوص دولت نهم تا حدود زیادی غیر‌منتظره بوده است. ما یک آموزش کاملاً سنتی را به دختران ارایه می‌دهیم و همان‌طور که از محتوای کتاب‌های درسی می‌توان برداشت کرد، به طور دایم به دختران می‌گوییم نقش اصلی‌شان در خانه‌، نقش مادری‌ و نقش همسری‌ است.»
«طرح بومی‌سازی پذیرش که به معنای جلوگیری از جابجا شدن جغرافیای دختران در سطح ایران است، یکی دیگر از آن‌ها است. این‌که کتاب‌های درسی را دخترانه، پسرانه کنند از همه ارتجاعی‌تر است و بالاخره آخرین طرحی که فعلاً فقط حرفش را زده‌اند، اما معلوم نیست بخواهند اجرا کنند ـ به نظر من خواسته‌اند امتحان کنند تا ببینند واکنشش چیست ـ حتا دوره‌های تحصیلی را زنانه ـ مردانه بکنند. با این بهانه که دختران باهوش‌تر از پسران هستند می‌خواهند دوره‌ی تحصیلی دختران را کوتاه کنند‌. به این ترتیب که در عمل آن‌ها زودتر وارد خانواده شوند، زودتر مادر و زودتر بچه‌دار شوند.»
«این‌که تصویر زن در کتاب‌های درسی ایران تبعیض‌آمیز باشد (آن تحقیقی که ما امسال در مورد همه‌ی کتاب‌های درسی کردیم که به انگلیسی و فارسی چاپ شده‌) به طور کامل نشان می‌دهد کتاب‌های درسی ایران یکی از تبعیض‌آمیزترین کتاب‌های درسی در تمام دنیا در مورد زن است‌. شاید در دنیا فقط عربستان و یمن از ایران بدتر باشند.»
«زن حالت مکمل مرد را دارد. یعنی کارهایی را که یک مرد نمی‌تواند بکند، زن باید انجام دهد. در مثال‌هایی که در کتاب‌های درسی آورده می‌شود، زن همه جا حتا در خانه، آن نقش‌هایی را بازی می‌کند که در تقسیم کار داخلی خانه، کارهای خیلی معمولی است. مثل جابجا کردن اثاث خانه، رنگ زدن خانه، انجام خرید. به نقش زن آنجایی اشاره می‌شود که مرد نباید آن کار را بکند یا نمی‌تواند آن کار را بکند یا بهتر است که نکند.»
«لغاتی مثل سرپرست خانواده، مسوول خانواده، رییس‌خانواده و نان‌آور خانواده به طور عمده درباره‌ی مرد به کار می‌رود. از این جنبه می‌توان گفت که یکی از بنیادهای این ایدئولوژی جنسیتی، همین قایل بودن نقش مکمل و نابرابر برای زن است. زن، موجودی است که تفاوت می‌کند، بنابراین به خاطر تفاوتش باید نقش‌های اجتماعی و خانوادگی متفاوتی را به عهده بگیرد‌. به نظر من، این یکی از نکات شروع کننده‌ی این ایدئولوژی جنسیتی بود که بدون هیچ پرده‌پوشی آشکار بود و توضیح می‌دهد زن و مرد نابرابر هستند.»
«به خاطر همین نابرابر بودن‌، نقش‌های اجتماعی‌ متفاوتی دارند. روندهای جامعه‌پذیری‌شان فرق می‌کند، در واقع نوع انتظاراتی که از آنان دارند، و نوع زندگی‌شان فرق می‌کند. جامعه‌ای را تصویر می‌کنند که دو نیمه دارد، یک نیمه‌ی فرودست و نیمه‌‌ای که در جامعه، همه‌ی مسایل اصلی را به عهده دارد و تولید اصلی علم و فرهنگ با اوست و آن جامعه‌ی مردان ایران است. تاریخ این‌گونه نوشته شده است‌. کتاب فارسی هم این‌گونه نوشته شده است.»
ولی این مادر اسم ندارد. برای این‌که زن‌های کتاب‌های درسی ما، انسان‌های ناشناسی هستند که در همان نقش محدود و فرودستانه‌ی خودشان باقی می‌مانند. این نگاه تحقیرآمیز و شهروند ثانوی به زن‌هاست که مجموعه‌ی این ایدئولوژی را تشکیل می‌دهد. آقایان مسوولین حکومتی هر چه دلشان می‌خواهد، می‌توانند بگویند که زنان، تاج سر ما هستند یا ما چه داریم علیه زنان بگوییم. ولی آنچه در عمل انجام می‌شود، همه‌ی آن چیزهایی است که علیه زنان است. تصویر به قهقرا رفته‌ی زن است که با زن جامعه‌ی امروزی بسیار متفاوت است. دختران ایران در زندگی هر روزشان با این فرهنگ و هنجارهایی که می‌خواهد به آنان تحمیل شود، برخورد می‌کنند.»
*******
یکم: این گزارش آزاده اسدی را حتما حتما بخوانید.
دوم: من کاری ندارم اگر گزارش توسط یک گروه پژوهشی در واشنگتن تهیه شده یا حالا هرجای دیگر دنیا. این‌ حرف‌ها، و تئوری‌های آموزشی و جامعه شناسی‌اش درست است. روی اینها کار شده که زن بی‌صورت باشد و بی‌اسم باشد و بعد هم خوشی‌اش را خلاصه کند در جهاز و لوازم خانه. به جای اینکه درستش کنیم تازه دارد روی برعکسش کار می‌شود، ما تازه شروع کردیم به قهقرا برگشتن در این زمینه‌ها.
سوم:البته که مثال نقض کم نیست و البته که دختران دانشجو شصت و چند درصد قبولی دانشگاه‌ها را تشکیل می‌دهند و بازار کار زنان بهتر شده و الخ. مسئله فعلا حتی این نیست که بررسی شود که انگیزه این شصت و چند درصد چیست، این نهادینه کردن نقش‌های جنسیتی از شروع دوران مدرسه مد نظر است. این در دراز مدت اثر خواهد گذاشت، اگر تا به حال نگذاشته باشد.
چهارم: آخر این آکادمیست‌های ما کجایند که یک ذره بنویسند در مورد روند شکل گیری این نابرابری‌های جنسیتی و نحوه درونی شدن نابرابری در جامعه ایران؟ همه چی که آخر از دادگاه و قوانین جزایی و مدنی شروع نمی‌شود. یک پروسه است که به آنجا ختم می‌شود که زن خودش قبول می‌کند که زیر دست است و اگر کتک می‌خورد حقش است و اگر شوهر معتاد بالای سرش باشد بهتر از بی‌شوهری است و بعد هم هر از گاهی صدای یکی در می‌آید که این زن‌ها خودشان دنبال مهریه و مال و شوهر پولدار و چه می‌دانم دک و پزشان هستند. خوب این «خودشان» از کجا آمده؟ از ناف مادر که اینطور نبودند. سواد ما که نمی‌رسد این‌ها را درست بنویسم. شما که می‌دانید بگویید. لااقل شاید به درد یکی بخورد. شاید ازش چهارتا پروژه دانشگاهی درآمد. فعلا که همین دو دانشکده مطالعات زنان را هم دارند درشان را تخته می‌کنند.
مرتبط: فراموش نکنیم که هنوز زن یعنی ناموس!

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.