روز جهانی ایدزه. تو این هفته مرکز ما هم چندتا برنامه داره. من تو محوطه باز جلوی کتابخونه وایستاده بودم و بروشورهای برنامه ها رو می‌دادم به ملت همراه با کاندوم مجانی. به هرکی از جلوم رد می‌شد یه دونه کاغذ می‌دادم و ازشون می‌پرسیدم اگه کاندوم هم می‌خواستند، هرچندتا که می‌خواستند می‌دادم بهشون.
یه مرد معلول روی ویلچر از کنارم رد می‌شد. مثل بقیه بهش گفتم که فردا می‌خوای بیایی تست اچ آی وی بگیری و کاغذ رو به سمتش دراز کردم. دستش رو از رو دکمه چرخش برداشت و شروع به فریاد زدن کرد: « توی احمق فکر می‌کنی کسی حاضره با من بخوابه که من ازش اچ آی وی بگیرم؟ تو چی فکر کردی بی‌شعور! می‌خوای منو دست بندازی با این‌کارت و برگردی با رفیقات به من بخندی؟»
خشکم زده بود. فریادش بلندتر و جدی‌تر از اونی بود که فکر کنم داره شوخی می‌کنه. فقط جواب دادم من هیچ منظوری نداشتم. به همه دانشجوها دارم این کاغذ رو می‌دم. تو هم یکی از اونها بودی. بعد هم برگشتم پشت میزی که گذاشته بودیم جلوی کتابخونه. اون هم در حالیکه زیر لب فحش می‌داد رفت به یه سمت دیگه.
کاملا مطمئنم که رفتار و لبخند من به اون هیچ فرقی با بقیه نداشت. یعنی اصلا به اینکه دارم به کسی که روی چرخ نشسته بروشور می‌دم و لبخند می‌زدم فکر نکرده بودم.سوتفاهم محضی بود که به تن‌لرزه من و خودش منجر شد.
پی‌نوشت: ایمیل وارده:
فکر نکن عکس العمل اون مرد سوتفاهم یا به خاطر لبخند تو بوده، به این خاطر بوده که مجبور شده یادش بیاد که کسی حاضر نیست باهاش بخوابه
اینو مطمئنم چون منم مثه اون آدمم، با ۳۵کیلو اضافه وزن می دونم خیلی سخته کسی رو پیدا کنم که عاشقم باشه همینجوری که هستم، نه این که خودمو تغییر بدم، این روزا که تو دانشگاه راه میرم دونفر که همدیگرو بغل کردن غمگینم میکنه، چه برسه به کاندوم! دردهای بعضی آدما خیلی فرق داره
‌پی‌نوشت دو: ایمیل وارده:
قضیه فقط این نیست که کلا دردهای آدما باهم فرق داره، مشکل اینه اغراق جامعه روی معیارهای سلامتی، زیبایی و موفقیت یه قشر کمی از جامعه رو که اختلاف زیادی با این معیارها دارن بدبخت میکنه، چه از نظر اجتماعی چه از نظر درونی
یه فرد معلول یا چاق یا هر جور شرایط خاص دیگه نمیتونه سلیقه اجتماع رو معیار درونی خودش نکنه
بهت قول میدم اگه اون مرد شرایط سکس با یه آدم معلول دیگه رو داشت بازم ناراضی بود، چون یاد گرفته سکس ایده آل با یه دختر لوند سالمه.
در نتیجه ما آدم های خاص یه تضاد همیشگی داریم، از آدمای دیگه بدمون میاد چون اونا این قانون رو ساختن، ولی ضمنا از خودمو هم بدمون میاد چون به هرحال این قوانین تبعیض آمیزشون واسمون به هر حال مورد قبول و درونی شده

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.