کنفرانس- روز اول

مطالبی که در این چندروزه و به صورت آنلاین از سالن کنفرانس می‌نویسم صرفا تمرین گزارش نویسی آنلاین است و اصلا به این معنی نیست که من لزوما با آنچه از سوی سخنرانان یا مسولین برگزاری کنفرانس بیان می‌شود موافقم.
——-
سخنران اول: فریده پور عبدلله عضو جمعیت ایرانی حقوق بشر در شمال کالیفرنیا
این جمعیت در سال دو هزار و سه به وسیله جمعی از ایرانیان باورمند!‌به حقوق بشر تاسیس شده و به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرده. این یک نهاد غیر دولتی است و از هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی یا هیچ حزب و جناحی طرفداری نمیکند و تامین مالی نمیشود.
هدف از این کنفرانس برسی موانعی است که مانع تحقق حقوق بشر در ایران است. در سالهای گذشته در کنفرانسهایی از این دست تنها به افشاگری در مورد پرونده‌های خاص پرداخت شده و هیچگاه به طور ریشه ای به در این مورد کار نشده. گسترش حقوق بشر تنها از طریف نهادهای قانونی و دولتی قابل اجرا نیست. بلکه باید هنجارها و باورهای این جریان رشد کند.
هدف یکسان سازی فرهنگ ها نیست اما اگر در فرهنگی سنگسار زنان و قتل ناموسی و فرودستی برخی اقلیتها را ترویج میدهد آن باید تغییر کند. بالابردن آگاهی به عنوان یک هدف باید در نظر گرفته شود. کافی نیست که حقوق بشر فقط در مواردی که نقض میشود افشا گر باشد بلکه باید فرهنگ آن گسترش یابد.
باید بکوشیم که دولت ها را مجبور کنیم که به این حقوق متعهد باشند. تجربه تاریخی ایران نشان میدهد که ما هرگاه برای تحقق دمکراسی به پا خواستیم میدانستیم که چه را نمیخواهیم اما نمیدانستیم که چرا میخواهیم. میدانستیم ستم را نمیخواهیم اما جایگزینش را نمیدانستیم چیست.
هدف ما تبادل نظر بین اندیشمندان ایرانی است. ما عقاید سخنرانان را جستجو نکردیم و آنها را نسنجیدیم. اما برای ما مهم بود که در رشته خودشان متخصص باشند و فعالیت داشته باشند. کارنامه کاریشان در زمینه رشته شان برسی شد. یکی دیگر اینکه آیا ایرانیان خارج از کشور امکان دارند سمیناری از این دست را بدون اینکه کمک مالی از سازمانی را بگیرند انجام دهند که دیدیم شد.
این سمینار به مناسبت شصتیم سالگرد انتشار اعلامیه جهانی حقوق بشر برگزار میشود. بنابراین مفاد این منشور نیز مد نظر ما بوده. انسانها آزاد بدنیا میایند و این دولتها نیستند که باید به آنها این حق را بدهند. دولتها باید از این آزادی محافظت کنند.
هدف دولتهای استبدادی از سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام این است که گزینه مخالفت را غیر مطلوب و دردآور کنند. اما نتیجه سکوت و سرکوب و کوتاهی ما خسارت بیشتر به آنهاست. هدف حقوق بشر مهار کردن دیکتاتوری دولت‌هاست. حقوق بشر به ملتی نازل نمی‌شود اما باید برایش هزینه داد. برای بدست آوردن حداقل این حقوق باید مبارزه کرد. ما باید شروع کنیم.
این سمینار به مناسبت کشتار خونین زندانیان در دهه شصت هم هست که نمونه بارز نقض حقوق بشر در ایران است. این حق ماست که بدانیم حقیقت آن تابستان چه بود و چه گذشت بر آن افراد و خانواده‌های آنها.

پنل اول: حقوق بشر و رفاه اقتصادی: گامی فراتر از آزادیهای مدنی و اجتماعی
سخنرانان : مهدی کوهستانی نزاد و دکتر کاوه احسانی

حق تشکل کارگری حقی است که در بسیاری از جوامع مثل ایران و کانادا و امریکا به رسیمت شناخته شده نیست. هر چند ثابت شده که یکی از مهمترین ارکان پیشرفت در یک کشور است. در کشورهای غربی الان با یک جریان نیولیبرال مواجه ایم که به طور مدرن سعی در سرکوب گروه‌های کارگری میکند و بازار آزاد را ترویج میدهند که نتیجه اش فقر میلیون‌ّها است. در هر حال باید قبول کنیم که این اقتصاد و حقوق بشر به هم گره خورده اند و کشورهای غربی تا وقتی پای منافع مالی‌شان در بین است حقوق بشر را رعایت نمیکنند.
در ایران هم بیست و هفت سال است که اخرین تشکل کارگری برگزار شد. حالا این عوارض در کشور ماچیست. این فقر و فحشا و کار کودگان خیابانی هر روز بیشتر هم می‌شود. کشتار کارگران شهربابک که با هلیکوپتر از بالا انجام شد و هنوز هم در موردش افشاگری نشده است. تشکل کارگری در ایران زیر نظر دولت است و گزارش نمی‌دهند.
کوهستانی: من نه به رزیم ایران میگویم دولت نه به رژیم کانادا. چون اینها معنی دولت را ندارند و یک رزیم اند. الان تحصیلات زنان بالااست اما اشتغالشان بسیار پایین. الان در ایران ما جامعه‌آی داریم که نود درصد کارگرانش با قرارداد موقت مشغول کارند. سه دهه از عمر این رژیم میگذرد. یک دهه‌آش جنگ بود یک دهّ اش بازسازی ولی دهه سومش باید متعلق به کارگران باشد.
مسایل کارگری فقط متعلق به ایران نیست اما چیزی که در مورد ایران است این است که این رژیم دوچهره است .یعنی در ایران کتک می‌زنند و بیرون یک ژست دپلماتیک میگرند وباور اینکه اینها همان کسانی‌آند که کارگران را کتک می‌زنند برای جامعه جهانی سخت است. با کارگر معترض جوری برخورد می‌کند که از زندگی محرومش کنند. به همه ادارات و کارخانه‌ها نامه می‌زنند که این را استخدام نکنید. اما روحیه این کارگران مانند روحیه ما در دهه پنجاه و هفت است. کارگری می رود دوماه کار میکند یک ماهش را می‌فرستد برای کارگران هفت تپه. اما روحیشان عالی‌است. این که در ایران می‌گذرد محصول جهانی سازی نیست. محصول خصوصی سازی حضرات است که یک کارخانه را می‌خرند و بعد چون مدیریت اداره اش را ندارند کارخانه ورشکست میشود و کارگران بیکار میشوند.
کاوه احسانی: در اصل بیست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی داریم که دولت موظف است برای همه مردم امکان اشتغال را فراهم کند. در ماده بیست و نهم بیمه و درمان و خدمات شغلی را حق مردم میداند که دولت موظف به تامین انهاست. ماده سی و سوم راجع به حق مسکن صحبت میکند و اصل چهل و سوم از حقوق اساسی مثل خوراک و مسکن و پوشاک و تحصیلات برای همه است.
ما با یک قانون اساسی مواجه هستیم که مفاد منشور جهانی را عملا عوضی از خودش کرده است و این در قانون به نحو بسیار خوبی وجود دارد. در دهه شصت با وجود سختی های جنگ و تحریم اما دلت حداقلی از مایحتاج را برای مردم فراهم کرد. بعد از جنگ و در دهه دوم رژیم وضع مردم سخت تر شد اما دولت همچنان قول به بهبود وضع می‌داد. در دوره خاتمی این وضع ادامه پیدا کرد و دولت تاسیس صندوق ذخیره ارزی را در سرلوحه کارهای اقتصادی اش قرار داد. اما وضع مردم روز به روز بدتر شد.
شاخص فقر مهمترین شناسه برای تشخیص وضعیت اجتماعی یک جامعه است. قرار نیست اما برابر باشند اما میشود شرایطی فراهم کرد که در آن کسی هم فقیر نباشد. برای این فقر هم معیارهای مختلف وجود دارد. فقر شدید بر اساس سرانه کالری غذایی یا بر اساس سرانه درآمد.
چندی قبل سازمان دولتی در ایران گزارشی مهلک از وضعیت فقر در ایران گزارش کرد که در ان گفته شد که ده درصد جمعیت ایران زیر خط فقر به سر میبرند(‌سال دوهزار) و چهل درصد جامعه جزو قشر کم در آمد هستند. این قشر هر لحظه ممکن است به گروه فقرا بپونند.
نیمی از این افراد فقیر بیسوادند. دولت در آن هنگام امد و یک کمیته برای حل این مشکل تاسیس کرد. اما عملا این کاری را بعد از هشت سال نکرد.
طبق محاسبه برخی اقتصاد دانان. سرامد سرانه در ایران (‌با توجه به تورم) سی درصد کم شده است. اسیب پذیرترین گروهها که سیزده درصد شهرنشینها و سی درصد روستا نشینان را تشکیل میدهند که کارگران فصلی و بیکارانند.
یکی از پیامدهای مهم این وضیعت گسترش بدبینی و بی اعتمادی در ایران است. در ایران نظر سنجی های متعددی انجام شده که بسیار هم مهم اند. نظر سنجی همایش ملی نگرش های جامعه (‌یا یک چیز در این مایه ها- یادم رفت اسمش را) نشان داد که شاخص های بدبینی و بی اعتمادی افزایش بی اعتمادی به عدالت کاهش چشمگیر بی اعتمادی به احزاب سیاسی و تغییر اجتماعی و…..به طور چشمگیری زیاد شد.
شاخص رشد جرایم اجتماعی نشان میدهد که دامنه رشد جرایم به سوی جوانان و نوجوانان به طرز چشمگیری افزایش یافته. به طور مثال نگاه کنید به طول دیوارها و حفاظها در خانه های شهری.
به نظر من همبستگی اجتماعی به طور عام بسیار کم شده (‌بر خلاف نظر آقای کوهستانی) از راهکاری دولت یکی اش نظام تامین اجتماعی بود که واقعا کارش چشمگیر است در برابر کشورهای دیگر. خوب است اما کافی نیست. یکی دیگر توزیع یارانه است . همواره میزان یارانه ها در بودجه دولت بسیار بالاست. یارانه های سرانه هم سیر رشد داشتند. به قیمت ثابت در حدود پنج برابر یارانه بیشتر شده. دولت یعنی پول توزیع می‌کند. وگرنه تورم بسیار بالاتر از اینی که الان هست میشد.
در دوهه پیش از انقلاب در مقایسه با بیست سال بعد از انقلاب میبینیم که رشد نقدینگی از بیست و سه درصد تکان نخورد و همان ماند. تفاوت عمده در این دوره میانگین رشد تورم است. بیست سال قبل شش درصد بود و بیست سال قبل بیست و یک درصد بود. میانگین رشد تولید ده درصد بود اما بیست سال بعد دو درصد بود. یعنی ما یک اقتصاد رکودی داریم.
راه حل سومی که دولت پیشنهاد کرده راه حل خصوصی سازی و توزیع ثروتهای دولتی است. طی سه چهار سال اخیر آقای خامنه ای دستور دادند که اموال دولتی خصوصی شود که این بشود یک راه حل برای توزیع ثروت بین مردم و از بین بردن ثروت که در دولت فساد نیاورد. دولت ایران دو سوم تولید ناخالص ملی را در دست داد. قرار است به طور سیستماتیک هشتاد درصد اموال دولتی توزیع شود. آقای احمدی نژاد خواست که چهل درصد سهام این دارایی ها به صورت سهام عدالت بین فقرا توزیع شود. به گفته صالحی وزیر دارایی این بهترین وضع از بین بردن فقر است.
راه حل هایی که پیشنهاد شده را ببینیم میبیم که خیلی اقدامات انجام شده. اما معزل اصلی اقتصاد ایران سیاسی است . اقتصادی نیست. این است که همه فعالیتهای تولیدی و اقتصادی در رابطه ها تعریف میشود و از طریف کانالهای سیاسی است که معنی میابند. تا وقتی این عدم شفاف سازی وجود دارد راه حل های اقتصادی کاری نخواهد کرد.
تماس تلفنی با ایران:
آقای نوروزی از کارگران بیکار شده در سندیکای شرکت واحد به توضیح آنچه در دو سال گذشته بر خود و خانواده اش گذشت پرداخت که اشک به چشم همه حضار آورد.
آقای علی ثقفی دبیر امور تشکل های کارگری ضمن ابراز شک و تردید که کنفرانسی با این فاصله از ایران بتواند در ایران کاری بکند در مورد دو موضوع صحبت کردند. یکی مبارزات خود مردم برای اینکه به حقوق اساسی خود دست پیدا کنند و امکانات بهتری برای حقوق انسانی خودشان شوند. در این زمینه مردم ایران در چهار دهه اخیر انچه از دستشان برامده آنجام دادند.
اما مسله دیگر دولت‌هایند که دیگر الان برای همه بارز شده که دولت‌های خارجی کاری بر ضد دولت ایران نمی‌کنند و تحریم‌ها و جنگ فقط مردم را هدف قرار میدهند. همه این دولت‌ها فقط در پی منافع اقتصادی خود اند و کاری به حقوق بشر و وضیعت مردم ندارند. در واقع دولت‌ها چه دولت ایران وچه دولت های خارجی به تنها چیزی که توجه ندارند وضع مردم است. بنابراین باز هم مردم باید همبستگی پیدا کنند و کاری بکنند.
این اقتصاد آزاد جهانی بیش از هرچیزی ثروت را به ثروتمندان می‌دهد. این اقتصاد آزاد جهانی چیزی برای کارگران و نیروی کار ندارد و حتی حقوق اولیه آنان هم رعایت نمیشود. برای سرمایه داران بالارفتن سود و پایین آوردن دستمزدها مهم است که این بیکاری و فقر و فحشا و بیخانمانی و مرگ را برای نیروی کار بدنبال دارد. این اتفاق در همه جای دنیا اتفاق میافتد. وقتی مردی دختر دوازده ساله‌ش را به خاطر فقر می‌فروشد این دولت‌ها کجایند که حقوق بشر را رعایت کنند؟
من بروم ناهار بخورم. بعد از ظهر دوباره میایم ادامه می‌دهم.
بعد از ظهر:
میزگرد حقوق اقلیت‌های قومی و جنسی با حضور آرشام پارسی و آراز فنی

آرشام پارسی پور با گلایه از گروه‌های مختلف ایرانی که در داخل و خارج از ایران فعالیت می‌کنند ولی دگرباشان را نادیده می‌گیرند به شرح مشکلاتی که دگرباشان ایرانی چه در داخل و چه در خارح از ایران با ان مواجه اند پرداخت.
وی گفت وقتی که فعالان ایرانی در خارح از ایران حرف بزنند در مورد این گروه آنوقت دیگر وکلا و روزنامه نگاران و مردم نمیترسند که در مورد حقوق دگرجنسباشان حرف بزنند. چه اشکالی دارد اگر شیرین عبادی و مهرانگیز کار و کریم لاهیچی و بقیه شرکت کنندگان در کنفرانس بیش از پیش در مورد حقوق دگرباشان حرف بزنند شاید که این تابوهای جامعه درمورد این گروه بشکند.
آزارم فنی از سیستم قدرت در جامعه بین الملی حرف زد و از اینکه از ساختار قدرت چطور به طور سیستماتیک به نقض حقوق بشر می‌پردازند.
بک گراند منشور حقوق بشر بر آنچه اسطوار است که فلاسفه حقوق طبعی تعریفش کردند. جان لاک کسی بود که برای انگلسی کار کرد. روسو زنان را قبول نداشت. منتسکیو در نامه های ایرانی از موجوداتی با نام ایرانی با تعجب حرف میزند. این ها افرادی هستند که با تعاریف خود به ساختار قدرت کمک کردند.
چند فرهنگ بودند که اروپا به آنها به عنوان فرهنگهایی که ویژگیهای خاصی دارند نگاه میکرد. مثل پرشیا و چینی ها و هندی ها..اما بعداز دوره ای دیگر برای آنها هم فرق داشت. اروپا فرهنگ امریکای لاتین را از بین برد. سرخپوستها را از بین برد. نظام فعلی که بر این ساختار قدرت استفوار است که ریالیسم سیاسی استوارند و در تقسیم بندی جهانی بعد از جنگها به فرهنگ و زبان و قومیتها اهمیت نمیدهند.
سه موسسه در جوامع مختلف موجود دارند. جامعه مدنی دولت و بازار. دولت امروز ان دولتهایی هستند که در در قرون شانزده تا نوزده دراروپا شکل گرفت و بعد جنگ جهانی را ساخت
وی خود را تابع مکتب پست کلنیالیزم نامید که بهتر از بقیه نظریات قادر به توضیح آنچه اکنون در دنیا میگذرد است. این دولتها اجازه نمیدهند که خلق فعالیت کنند. هرچند که هنوز در تعریف این خلق تعریف جامعی نداریم. مثلا آیا أذربایجانی میتوانند باشند یا مثلا فارس ها نمیتوانند باشند. یا چه ساختاری باعث شد که فرانسوی ها را یک ملت نامید اما این حق را برای ایرلندی ها قایل نشد. ایا اینطور نیست که این الیت های جامعه هستند که این را تعیین میکنند برای نفع خودشان؟
من برای حقوق بشر کار میکنم و هماهنگ کننده یک سازمان حقوق بشرم اما باور دارم که باید پشت اینها چیزی باشد. ما الان بیست سال است داریم امضا میکنیم و پتیشن میدهیم. اما چرا هیچوقت به جایی نمیرسند. باید کار کرد اما به عوامل پشت پرده هم توجه کرد.
در رابطه با حقوق بشر و این که یک ساختار اجتماعیی است و نه یک واقعیت طبیعی باید بگویم که حقوق مدنی یک قرار داست. من بیشتر به حقوق مدنی اعتقاد دارم تا طبیعی بودن این حقوق. اینکه مردم یک زندگی خوب داشته باشند. به نظر من هدف حقوق بشر باید تامین این زندگی خوب باشد. من با بازار موافقم اما نه با کپیتالیسم به عنوان یک نظام اجتماعی که توسط بازار استثمار میکند.
پرستو فروهر:یورش مرگبار جمهوری اسلامی به روشنفکران مبارز
سخنران بعدی کنفرانس خانم پرستو فروهر است که طی مقاله‌ای به شرح آنچه بر وی گذشت در سالهای بعد از قتل و پدر و مادرش بر خود و خانواده ا‌ش پرداخت. از اینکه چرا پیگر قتلها بود و چرا این دور تکرار را هی رفته و باز نگشته است. از راههای عقلانی که برای رهایی از بن بست های حسی اش یافته بود حرف زد.
بیاد آر: بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷
پنی با حضور: دکتر عبدالکریم لاهیجی- ایرج مصداقی- دکتر هادی قایمی- منیره برادران- بهاره منشی رودسری

دکتر لاهیجی: محازات حق انحصاری دولت است چرا که دولت این قدرت را دارد که اینکار را بکند. جرم باید در سرزمینی که اتفاق میافتد به آن رسیدگی شود. اما نزدیک به یک قرن است که جرم هایی هست به اسم حرمهای فرا ملی. یعنی اگر این جرم جایی اتفاق بیافتد این وظیفه همگانی است که به آن رسیدگی شود. کشتار دسته جمعی یا قتل عام یا کشتار بز ضد بشریت از جمله این جرایم بین المللی است. در سال هزار و نهصد و نود هشت بالاخره اساس نامه جزایی این به تصویب رسید. هر چند که هنوز از پنج عضو دایم شورای ملل متحدد هنوز امریکا و چین و روسیه با این دادگاه موافقت نکردند و با اساس نامه آن که بتوانند به کارشکنی های خود ادامه دهند.
وقتی راجع به کشتار سال شصت و هفت صحبت میکنیم باید ببینیم چه بار لغوی به این قتل عام میدهیم. آیا قتل عام بوده با تعریفی که از قتل عام داریم؟ ماده ششم اساسنامه میگوید که منظور از جنوساید چیست.
در بخش بعدی ایرج مصداقی ابتدا به شرح نقشه و بندهای زندان گوهردشت کرج پرداخت. وی با نشان دادن بندبند زندان روی نقشه به محل اعدام‌ها و حسینیه ها و بقیه بخش های پرداخت.
خانم بهاره منشی رودسری سخنران بعدی بودند که خودشان از بازماندگان خانواده‌های اعدامیان آن سال بودند. ایشان در خردسالگی همراه با پدر و مادرشان در زندان بودند و بعد در نوجوانی به امریکا امدند. ایشان سخنرانی را با شعری از پدرشان عباسعلی رودسری که در سال شصت و هفت اعدام شدند آغاز کردند. وی از خاطرات تلخ دوران کودکی خود و برادر خردسالش گفت که تا مدتها از مرگ پدرشان خبر نداشتند و بعد هم تنها به گورهای دسته جمعی خاوران میرفتند برای دیدن قبر پدرشان. ایشان شوهر خاله و شوهر عمه‌شان را نیز در این اعدام‌ها از دست دادند. وی سپس به دوستان همسن و سال خودش که پدرها و مادرشان اعدام شدند اشاره کرد. وی به اهمیت نقش خاوران در برقرار ماندن این خاطره‌ها اشاره کرد که طی این سال‌ها چه نقش سمبلیکی در خانواده‌های بازمانده ایفا میکند.
خانم منیره برادران که از زندانیان آن سال‌ها بودند در مورد بند زنان اوین صحبت کردند که چطور دسته دسته زنان مجاهد بند ایشان و بقیه بندها را می‌بردند و دیگر برنمی‌گرداندند.
ایشان از اهمیت نوشتن تاریخ توسط بازماندگان و قربانیان گفت که چطور آنها روی دیگر تاریخ را می‌بینند. خانوادهای اعدام شدگان سال شصت و هفت میخواهند بدانند که عزیزانشان چه شدند. وی به اهمیت و تاریخ تشکیل کمیته حقیقت یاب در کشورهایی مثل شیلی و آرژانتین اشاره کرد.
هادی قایمی که سخنران بعدی بود از دیدگاه یک کارشناس بین‌الملی در سازمانهای عفو بین‌آلملل به ارایه دیدگاه خویش در اینباره پرداخت. وی گفت که مستند ترین شهادتی که داریم از درون خود حکومت است مثلا آقای منتظری در خاطرات خودشان به این موضوع اشاره می کنند. و میگوید حدود سه هزار و هشتصد نفر. البته ما بر این باوریم که در آن سال بیش از چهار هزار نفر اعدام شدند. اما خانواده های این اعدام شدگان باید همت کنند و این اسامی را جمع کنند و تاریخ و چگونگی این جنایت را بگویند.
مسله این است که حکومت ایران هیچوقت بطور رسمی مسولیت این اعدام ها را به عهده نگرفت. اگر این لیست جمع شود ما اهرمی برای فشار خواهیم داشت. مسله حقیقت یابی است و پیش گیری از وقوع چنین جنایاتی در آینده است نه انتقام جویی.
ما فقط در تهران میدانیم که قبرهای جمعی در خاوران وجود دارد اما در شهرستانها اطلاعات بسیار کم است. این میتواند -اگر امکانش باشد- متخصصین استخوان شناسی و کالبد شناسی اینها را شناسایی کنند. این ها باید پیگری شود.
متاسفانه در سه سال گذشته احکام اعدام بشدت افزایش پیدا کرده. در مناطق قومی بیشتر شده است. فرزاد کمانگر و یعقوب ؟ و خیلی های دیگر منتظر حکم اعدامند. یک مسله دیگر بی اطلاعی جوان‌های ما از این جریان است که خیلی هایشان فکر میکنند در مورد این اعدام‌ها حتی غلو شده است. این خیلی جای کار دارد.
دکتر لاهیجی ادامه داد که دو دسته بودند این قربانیان اعدام. یک دسته مجاهدین بودند که بالاخره به اسم مسلمان شناخته میشدند و در قبرستان مسلمانان دفن شدند اما چپی ها را بردند در جایی که اول اسمش بود لعنت آباد و بعد شد خاوران. بنابراین این را باید به گزارشگر ویژه کمیسون تحقیق و کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل گزارش کرد. این ناپدید شده ها را باید خبر داد.
در عهدنامه مجازات و شکنجه مسله صلاحیت جهانی بررسی شده است. این شکنجه گر در برابر جامعه جهانی هم مسول است. این شکنجه گر اگر عضو این کنوانسیون است اقامت داشته باشد دادگستری آن کشور متعهد است که این فرد را محاکمه کند. البته جمهوری اسلامی عضو این کنوانسیون نیست. اما اگر شکنجه گر برود در جای دیگر اقامت بکند یا حتی مسافرت کند به کشوری که عضو این کنفوانسیون است این سازمان قدرت پیگیری کند. درست است که زد و بندهای جهانی آخرش اینها را رد میکند اما همینکه این افراد مثل مرتضوی یا قاضی رهبر بروند خارج از ایران و مسولین آن کشور بدانند که این شکنجه گر است یک پیروزی برای ماست.
خانم برادران در ادامه گفتند که واقعا طرح این کمیته حقیقت یاب در زمان حیات جمهوری اسلامی منتفی است بنابراین ما الان واقعا نمیتوانیم طرح بدهیم که چطور این کمیته را تشکیل دهیم اما میتوانیم اندک اندک حودمان را اماده کنیم و مدارک را جمع کنیم.

موانع فرهنگی و رفتاری تحقق حقوق بشر در ایران
مهرانگیز کار

باید توجه شود که نباید این موانع اجتماعی و فرهنگی باعث شود که بیایم قوانین ضد بشری را توجیه کنیم. اما در هر حال موانع اجتماعی در کار است که مناسبات مردم با مردم را هم کاملا انطباق نمیدهد با موازین حقوق بشر.
خانم کار خاطره‌ای را تعریف کردند که مراجع کننده ای داشتند که مدت طولانی وقت ایشان را گرفتند و بعد هنگام پول دادند گفتند که من اگر پول داشتم میرفتم پیش یک وکیل حسابی نه پیش یک زن. این البته یک مانع اجتماعی است و این یک طرز تفکر از سوی این فرد جامعه است. این عمومیت ندارد اما غلبه دارد و دولت از این سو استفاده میکند.
یک سری موانع عمومی وجود دارد و یک سری خصوصی. مثلا رانندگی مردم در ایران همیشه باعث تحیر خارجیان است. البته در قبل از انقلاب هم همینطور بود. هنوز هم همینطور است. هر چند از مهمان نوازی ایرانی ها تعریف میکند. اینجا یک تضاد است. یا مثلا صف ها. در ایران کسی که مراعات صف را بکند میشود پخمه و نا زرنگ. کسی مراعات دیگری را نمیکند.
نگاه نسبت زنان از سوی اجتماع مشروعیت میبخشد به دولت در خشونت علیه زنان. نگاه به دختر یا زن خانواده با مرد یکسان نیست. کنترل معاشرت زنان و تاکید بر خانه نشینی زنان و تحقیر زنان مطلقه مثلا در اجاره کردن خانه. این یک نوع تحقیر است. یا اشتغال ایشان. همه اینها موانع اجتماعی است
شدید ترین نوع خشونت نسبت به زنان ضرب و شتم است و ازدواج احباری است. البته از آمارش به شدت کاسته شده اما هنوز وجود دارد. در مورد ازدواج شروط ضمن عقد ما به زنان میگفتیم که این شروط را بگیرند مواجه میشدیم با مشکلات بزرگ در خانواده ها. یعنی حتی خانواده دختر معتقد بودند که اگر حرف طلاق سر سفره عقد زده بشود دیگر این ازدواج فایده ندارد.
قتل های ناموسی بدترین نوع نگرش به زن است که متاسفانه در برخی نقاط هنوز اجرایش می کنند و متاسفانه این حتی برای خانواده قاتل دختر آبرو و حیثیت میاورد.
عقیده قالب بر این است که فرزند ملک پدر یا جد پدری است و متاسفانه این مانع اجتماعی تبدیل به قانونی شده است که اگر پدر یا پدربزرگ فرزندش را بکشد این شامل قصاص نمی‌شود. چون فرزند را ملک پدر میداند. کودک آزاری متاسفانه نرخش در ایران در حال افزایش است.
از انواع دیگر نوع رفتار با غیرمسلمانان است. خانم کار خاطره ای تعریف کردند از یک موکلشان که اولیای دم یک پیرزن بهایی بودند که این زن را کشته بودند به خاطر املاکشان. این زن قبل از مرگ به مستاجرش مشکوک بود و این را در تعداد زیادی نامه به دخترانش گفته بود. این خانم را کشتند و من به دادگاه رفتم. یکی از این نامه ها را تقدیم قاضی کردم که فرد جوانی بود و معمم نبود. این قاضی نامه را گرفت اما بلافاصله دستش را پس گرفت و رفت با یک دستمال نامه را گرفت که دستش نجس نشود. این فرد این را در دانشگده حقوق یاد نگرفته بود اما در تربیت اجتماعی اش یاد گرفته بود.
در ان دوران از افاغنه دعوت شده بود که بیایند ایران. رهبران ایران از مسلمانان افغان دعوت کردند که بیایند ایران. دولت ایران البته از آنها پذیرایی کرد و به آنها پناه داد. اما رفتار ما ایرانیان با انها رفتار انسانی نبود. ما تمام مشکلات را به گردن این مهماننان انداختیم.
ما همیشه در شیعه صیغه داشتیم. عقد موقت داشتیم. اما مردم ایران با توجه به اینکه همیشه قانونی بود هیچوقت این امر را قبول نکردند. مشروعیت داشت اما امر قبیحی بود. اگر زنی صیغه میشد همه اهل خانواده او را طرد میکردند. این رفتار مثبت بود. اما بعد از انقلاب این مانع اجتماعیی که مانع قانونگذاری بود هم مشروعیت پیدا کرد. چون خیلی ها فقط برای اینکه با هم معاشرت کنند مجبور بودند بگویند ما صیغه ایم یا زن و شوهریم. فقط برای اینکه امنیت پیدا کنند که کمیته جلویشان را نگیرد. زنان هم از سوی احتیاج به اجاره پیدا کردند و مجبور شدندبروند عقد موقت بخرند.
حق عاشقی هم از سوی جامعه به رسمیت شناخته نشده قبل از عقد و ازدواج. حتی برای دوجنس هم شناخته نشده چه برسد به دو همجنس. این مانع اجتماعی بسیار مهمی است. حتی ما اگر حد زنا یا سنگسار را نداشته باشیم اما افراد حامعه از نبود این حق احساس دلتنگی میکنند.
لایحه مجازات اسلامی آمده است خیلی احکام جدید استفاده کرده است و خیلی آنها را شدید تر کرده است.
موانع بین المللی امکان تحقق حقوق بشر را در ایران به حداقل رسانده است. برای اینکه دولتهایی که خودشان این منشور را درست کردند به بهانه های مختلف مثل تروریسم این حقوق بشر را نقض میکنند. البته در بسیاری از این کشورها حق آزادی بیان وجود دارد و نقد میشوند. اما در ایران آزادی بیان را محدود کرده اند.
یک مانع اجتماعیی که خوشبختانه ما در صد سال گذشته برداشته ایم وضعیت تحصیل دختران است و نگاه کنید پیشرفتی را که از زمان شیخ فضل الله که میگفت مدرسه رفتن دختران و مشروطه یعنی از بین رفتن ناموس ما به جایی رسیدیم که دختران بیشتر از پسران به دانشگاه میروند.
ما هم به جدا شدن دین از سیاست احتیاج داریم اما از آن بیشتر به اصلاح این نگرش در میان مردم احتیاج داریم و گرنه با این تصور رایج در بین عامه مردم هر حکومت سکولار هم بیاید باز هم همین حکایت میشود. درواقع سایه حکومت بشر روی ایران است و خودش با اموزش میاید. آموزش و آموزش.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.