کنج

جاهایی است در اماکن عمومی که آدم نسبت بهشان احساس مالکیت می‌کند. بعد اگر یک دفعه بخواهد برود در کنج خودش خلوت کند و ببیند کس دیگری انجاست حتی ناراحت هم می‌شود. می‌دانید چه می‌گویم؟ یک جور حس مالکیت به یک نقطه دنج در ‍پارک یا کتابخانه یا حیاط دانشکده.
من هم یک مدتی است کنج خودم را در جایی دور افتاده در حیاط مدرسه پیدا کرده‌ام. خوبی اش این است که دور و برش صندلی ندارد و آدم‌هایی زیادی هم نیستند که مثل من عاشق روی خاک و علف نشستن باشند. در فاصله بین کلاس‌ها و کارم میایم اینجا و سعی می‌کنم غذایم را همین جا بخورم و به شدت با خودم مبارزه می‌کنم که کامپیوتر را باز نکنم که البته همیشه موفق نمی‌شوم. مثل همین حالا.
این عکس کنج من است از نقطه ‌ای که من معمولا می‌بینمش. عکس این چوب‌های ظرف غذا هم برای این است که به قول یکی با نشان دادن اینکه می‌توانم با این چوب‌ها و مدل اوشینی غذا را تند تند بخورم تحت تاثیرتان قرار دهم!
konj.jpg

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.