دیشب ازدواج موقت نداشتی؟

خیلی حواسم جمع نیست که دقت کنم ببینم چه می‌گویم یا به ساختار نوشته توجه کنم. این مطلب الان دو‌هفته است که در ذهنم است و دیگر کله‌ام جا ندارد.
یک کلاس جامعه‌شناسی خاورمیانه دارم که واقعا کلاس مورد علاقه‌آم است. یک استاد عراقی دارد که کلی باّ هم رفیقیم و همیشه بینمان شوخی پرژن – ایرانی است. یکبار هم به من گفت من از این پرژن‌! های کلاس می‌‌ترسم. آخرش یکبار مرا به خاطر گفتن ایران و فارسی نه پرژیا و پرژن می‌کشند. کلی هم کمک فکری برای من و این ذهن قاطی پاطی‌ام است. اینها را می‌گویم که مقدمه شود یعنی طرف نه آدم شوتی است و نه یک‌طرفه و از همه جا بی‌خبر حرف می‌زند.
بحث ساختار خانواده در خاورمیانه بود. به شیعه و ازدواج موقت رسید. همان صیغه خودمان. بحث از تاریخچه چند همسری قبل از اسلام و زنان محمد شروع شد و بعد به غیرقانونی شدن آن در زمان پهلوی پسر و دوباره وضع شدنش بعد از انقلاب رسید. بعد هم به این یکی دوسال اخیر و ترویج مجدد آن توسط دولت احمدی‌نژاد.
استادمان گفت که خوب آمار دقیقی از اینکه چند درصد مردان ایرانی از این قانون سواستفاده می‌کنند ندارد. اما به شرایط صیغه پرداخت. اینکه زمانش بسته به اندازه توافق است و پولی رد و بدل می‌شود و بعد هم توضیح داد که چرا این قانون ایران به شدت ضد زن است و چطور مردان همسر دار از این سوراخ قانون استفاده می‌کنند و چطور قانون ایران اینها را توجیه می‌کند.
والا تمام حرف‌هایش درست بود. بی‌نوا هر سه دقیقه یکبار تاکید می‌کرد که تعداد خیلی کمی از مردان ایرانی اینکار را می‌کنند و نباید اینطور فکر کرد که حالا همه در ایران چندتا زن دارند و چهل تا صیغه. اما بحثش بحث ساختار خانواده بود. من حالا می‌خواهم از حس خودم در آن کلاس حرف بزنم.
من فکر نکنم هیچ کس در آن کلاس غیر ازا ینکه این عمل یک فاحشه‌گری اسلامی است به چیز دیگری فکر کرد. یک قرارداد بین طرفین با رد و بدل شدن پول. زنی که سرویس می‌دهد و مردی که سرویس را می‌خرد. خوب این اسمش اگر فاحشه‌گری نیست پس چیست؟
اما من همه بدنم داغ شده بود. انگار آدم یک عیبی در یکی از اعضای خانواده‌اش باشد یا یک جای بدنش و دلش نخواهد کسی بفهمد. حالا انگار جلوی صد و سی نفر مجبور شده باشی لخت بشوی. می‌دانید چه می‌گویم؟ تازه من کاملا می‌دانستم هدفم استاد نه سیاه نمایی است نه مسخره کردن و نه هیچ چیز از این دست. کاملا به یک قانون ضد زن در ایران اشاره کرده. قانونی که خیلی از ما برای برداشتنش تلاش می‌کنیم و تازه استاد خیلی از چیز ها را نگفت. اینکه چطور نمایندگان محترم زن مجلس خودشان این را تبلیغ می‌کنند یا وبلاگ‌های – شوخی یا جدی- تبلیغ صیغه راه می‌افتند و ملت این را هم جزو راه‌های به بهشت رفتن اضافه کرده‌اند.
بحث که برای دانشجوها باز شد هرکسی نظرش را گفت. از اینکه این قانون اصلا منطقی به نظر نمی‌رسد تا اشاره به رفتاری تقریبا شبیه صیغه بین برخی فرقه های افراطی مورمون‌ها و اینکه اگر یک آًقای شیعه محترم بخواهد در آمریکا از این راه به خدا رسیدن استفاده کند چه خواهد شد. من نمی‌دانم چرا پرژن‌های محترم کلاس همچین مواقعی لال‌مونی می‌گیرند. من هم فقط یه اشاره کوچیک کردم که باید به ریشه‌‌های این قانون توجه کرد و اینکه چطور باید فقه ‌ها باید توجه کنند که قانون هزار و چهارصد سال قبل رو الان نمی‌شه اشاره کرد و اینکه این صیغه چقدر ضد زنه و کمپینی بر علیه اون برقراره. بعد هم گفتم که واقعا به این قضیه باید توجه بشه که حالا اینطور نیست که هرکسی تو ایران بره هرشب یکی رو صیغه کنه اما مسله اینه که این قانونه و نباید باشه.
همین دیگه. حس خیلی بدم وقتی تکمیل شد که فردا صبحش یکی از شاگردهای‌ اون کلاس سر یک کلاس مشترک دیکه موقع حال و احوال‌پرسی سر صبح ازم پرسید که دیشب ازدواج موقت نداشتی؟ من هم گفتم نه. پولش نرسید. گفتم برو هر وقت پولشو جور کردی بیا!‌

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.