کشتن ما با پنبه (۱)

۱. به عنوان یک زن چقدر از هیکل و قیافه خودتون راضی هستید؟ چند بار برهنه روبروی آینه ایستادید و به بدن خودتون نگاه کردید؟ چقدر از دیدن هیکل بدون لباس خودتون و شریکتون در روشنایی کامل لذت میبرید؟ چقدر در لباسهایی که فرم بدنتون رو کاملا نشون میده راحت هستید؟ چند بار با رضایت از فرم بدنتون به عنوان یک بدن ایده آل حرف زدید؟ اصلا میدونید وزن سالم برای قد و سن شما از چند کیلو تا چند کیلو هست؟
۲. چند بار لامپ اطاق خواب رو شما زود تر خاموش کردید؟ چند بار لباسی خریدید که هرچند رنگش رو دوست نداشتید اما فکر کردین شما رو لاغر تر نشون میده؟ چند بار تو رژیم های عجیب و غریب من در اوردی بودید؟ چقدر خرج مواد شوینده و آرایشی میکنید برای اینکه چهره و قیافه واقعی خودتون رو بپوشونید؟ چند بار گفتید که از شکم و باسن و سینه و دست و پا و دماغ و لب و چشم تون بدتون میاد و دلتون میخواد همشون رو عمل کنید؟ چند بار ته دلتون حرف کسی رو که گفته ” خوشگلم, تو قشنگترین و بهترین هیکل دنیا رو برای من داری” باور نکردید و فکر کردید داره خرتون میکنه؟
فکر نمیکنید عددهای جوابهای بخش دوم یه ذره زیادی بالاتر از عددهای قسمت اول هست؟ واقعیت رو قبول کنیم. اغلب ما زنها از هیکل و قیافه خودمون راضی نیستیم. همه میخواهیم لاغرتر , بلندتر, و برنز تر باشیم. زیبایی عیب نیست اما مدل ما برای زیبایی چی و کی هست؟ ما به کی نگاه میکنیم که خودمون رو زشت میدونیم و تصمیم به عوض شدن میگیریم؟
آیا مدلی که ما میخواهیم به اون تبدیل بشیم مادر سالمون هست؟ یا مادر بزرگ هفتاد سالمون که هنوز سر پا هست و همه کارهاش رو خودش میکنه و به عمرش یه بار هم سوتین نبسته؟ آیا هیچ وقت به فرم لگن و باسن و شکم و دست و پایی پدر و مادر و خانوادههاشون توجه کردیم؟ با ارثی که بهمون رسیده چه میشه کرد؟ اگه دست خودمون باشه از خودمون چی میسازیم؟ پاریس هیلتون ؟ تیرا بنکس ؟ جسیکا آلبا ؟ هلی بری ؟
به همین اسمهایی که الان نوشتم توجه کنید. سینما, تلوزیون, مجله ها و به طور کل رسانه ها.
این هست تصویر زن مطلوبی که ما از رسانه ها میگیریم. زنان سایز صفر یا دویی که به طور عجیبی لاغر, بلند, بلوند و موفق به نظر میرسن. عطری که اونها میزنن, رنگی که موههای اونها داره, ژیلتی که اونها استفاده میکنن, لباسی که اونها میپوشن, سیگاری که اونها میکشن و حتی مایع شستشوی توالت اونها هم یه قدرت جادویی داره. قدرت جادویی جذب یک مرد. جذب یک جنس مذکر. حتی خروسها هم دنبال این زن نمونه هستن! چه افتخاری.
چقدر تصویر این زن جادویی زندگی ما رو عوض کرده؟ چند بار بعد از اینکه یه فیلم هالیوودی دیدم نخواستیم چراغ اطاق خوابمون زیاد روشن بمونه؟ از چی خجالت کشیدیم؟
تبلیغات, تبلیغات و باز هم تبلیغات. تبلیغاتی که به طور خیلی نامحسوس و آروم از وقتی که میفهمیم تلوزیون یه جعبه جادویی هست که آدما توش راه میرن, میره تو مغز ما و یواش یواش تمام جنبه هایی زندگی ما رو محسور میکنه.
تبلیغاتی که به ما چهره ایده آل یک زن برای مرد ! رو آموزش میدن. زنی که باید لاغر, بلند, بلوند و همیشه لبخند به لب و اصلاح کرده باشه. بدون حتی یک خال مو ی اضافه در تمام بدن. زنی که باید در عین معصومیت سکسی هم باشه. چه تضادی هم ! اما این زن نمونه ما میتونه.
زنی که خونه رو با کفشوی جادویی ” مستر کلین” تمیز میکنه تا وقتی شوهرش میاد تو خونه اون رو مستقیم ببره تو اطاق خواب. ( زن از هر وسیله ای استفاده میکنه که مرد رو به اطاق خواب بکشه)
زنی که رنگ موی جدید ” گارنیر” باعث شده مردی دوست دخترش رو ول کنه و دنبال اون راه بیفته ( زن فقط به فکر خودش و مردش هست. دشمن بقیه زنها)
زنی که به خاطر صبحانه جدید مک دانلد به انگشتر الماسش هم نگاه نمیکنه.( و چه صبحانه جادویی باید باشه که زن از جواهر رو برگردونده)
دامنی که اگه اون رو بپوشی همه پسر های مدرسه دنبالت راه میافتن.( این خیلی مهمه. اصلا هدف از مدرسه رفتن همینه)
ریملی که مردهای نیویورک رو از کار بیکار میکنه.
سوتینی که اگه ببندین سینه هاتون دیگه زشت نیست.
رنگ مویی که که با اون میتونین فاجعه ای به اسم موههای خودتون رو قایم کنید.
ادامه بدم؟ من چند ماه وقت نذاشتم که برم تبلیغات تلوزیون و مجله ها رو بررسی کنم. دیشب یه ساعت وقت داشتم به یه کانال محلی که بدون تلوزیون کابلی هم میشد دیدش, نگاه کردم. یک ساعت تبلیغات از تلوزیون دولتی.
تو ایران که تا جایی که یادم مونده ( خدا رو شکر ما اینجا هیچ جور تلوزیون ایرانی نداریم, نه لوس آنجلسی نه جمهوری اسلامی) تبلیغاتی که زنها توشون نقش داشتن یا پودر لباس شویی بود یا کهنه بچه. همون زن نمونه مادر و خونه دار. نمی دونم تو سالهای اخیر چه تغییراتی کرده اما با توجه به محدودیتها نباید خیلی فرق کرده باشه. درسته؟
هیچ فکر کردید که حتی اگه به اینها توجه هم نکنید, اینها از پنج سالگی خوراک ذهنن ما هستن. به طور ناخود آگاه وارد مغز ما میشن و همونجا هم میمونن و دیگه اونوقت هست که هیچ غذایی رو بدون عذاب وجدان نمیخوریم. هیچ وقت موهامون رو به رنگ و حالت طبیعی نگه نمیداریم و همیشه قیافه مون رو با کرم و پودر رنگ میکنیم. و البته این رسانه ها که مخاطبشون فقط زنها نیستن. مردهای جامعه هم اونها رو میبینن و این به شدت سلایق رو تغییر میده. همونطور که تو این بیست ساله به شدت داده . حالا دیگه شرکای زنها هم اونها رو به پوشیدن یه لباس خاص یا داشتن یه رنگ مو و حتی استفاده از نوار بهداشتی تبلیغاتی دعوت میکنن.
رسانه ها ما رو به کجا میبرن؟
————–
این قسمت اول نوشته هایی هست که بعد از دیدن ویدیو ” کیلینگ آس سافتلی ” نوشتم. به شدت ادامه داره.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.