باد شدیدی میوزید. برق قطع شده بود و صدای آژیر آمبولانس هم کما بیش شنیده میشد . لابد برای کسانی بود که در آسانسور گیر افتاده بودند. دوستم گفت فکر کن الان یک سوسک بودی که از قضا همین امروز صبح برای خودت روی آن برگ خانهّای هم ساخته بودی. بعد هم با دستش یک نقطه نامعلوم را نشان داد. زندگی در باد از دریچه چشم یک سوسک باید خیلی سختتر از زندگی ما در باد باشد. لابد خانه اش الان خراب شده و خودش هم شاید یک جایی پرت شده باشد. شاید هم اصلا مرده باشد. زندگی سوسک است دیگر. کاریش هم نمی شود کرد.
در سرم باد میوزد. آنقدر شدید است که بگویم برقهایی را هم قطع کرده. خودم را شکل سوسکی میبینم که گرفتار است در این توفان. نه میتوانم برای خانه ام درسر داربست بزنم و نه میتوانم جلوی وزش وحشتناک باد را بگیرم. راستی باد را نمیشود دسته بندی کرد؟ این باد شمال شرقی است و باید در برابر بادهای شمال شرقی اینطور ایستادگی کرد. اما همان لحظه جهت وزش باد عوض میشود. اینبار میشود باد جنوب غربی. جهت داربست را عوض کن. بعد اما اگر گرفتار گردباد شدی چه؟ گردباد از همه جهت میآید. شمال و جنوب شرقی و غربی ندارد. در سرم گردباد است.
تنهایی گنج انسان معاصر است. کدام الاغی بود که این را گفت؟ من اگر گنج نخواهم که را باید ببینم.
از حرف پرم. از نوشته لبریز. اما دیگر نمیتوانم. دیگر نمیتوانم . نگرانی بیجا لحظه ای رهایم نمیکند. برای همه چیز و همه کس و تک تک کلمهّهایم نگرانم. نگران خوردن فلان کلمه به تخم آقای الفم. نگران برخورد بهمان کلمه به سند ازدواج و طلاق خانم ب ام. نگران تلاقی این جلمه با مهمانی سه سال قبل خانواده محترم ث ام. باز اگر اینها به حروف الفبا بسنده میکردند خوب بود. نگرانیهایم میشد سی و دوتا. اما از هر حرف هزاران هزار اسم درمیآید.
از همان روزی که مداد دست گرفتن را یاد گرفتم و شروع به نوشتن کردم هیچ گاه اینقدر نگران حروف و کلمات و معنای آنّّها نبودهام. نگران برخوردن و حالا بازی تلافی شروع کردن را نبودم. به چه مقدسی باید قسم بخورم که من اینجا تمرین نوشتن می کنم و با انسانهای دنیای واقعی ام بلدم با شیوه خودشان حرف بزنم؟ مرا از خلال این صفحه نفرین شده که حالا دیگر از رنگش هم متنفر شدهام نسنجید. این آدم فقط تمرین نوشتن میگند. در دلش هیچ وقت هیچ چیز نبوده. هیچ وقت از کسی کینه نگرفته. همیشه همه را دوست داشته. همیشه عاشق بوده. مهربانی اش را خودش هم دوست دارد. چرا اینقدر سنگدل میشوید گاهی؟
دلم تنگ است. خیلی تنگ. از صبح یک کلمه هم حرف نزدم که کسی گریه ام را نبیند. اما نشد. فکر میکنم تنهایی مثل یک آل آمده روی گلویم نشسته و نه میگذارد چیزی بنویسم و نه می گذارد حرفی بزنم.
همیشه از تنهایی ترسیده ام. از تنهایی فرار کرده ام. اما حالا درماندهتر از همیشه شده ام. دارد یواش یواش باورم میشود که همین است. اگر همه اینطور فکر میکنند و مرا اینطور میبینند شاید من همینم که آن ها میگویند و آن وقت اینّ همه تنهایی توجیه میشود.
کاش بلد بودم آدمی را که در دلم است و همه را دوست دارد و مهربان است و بلد است بخندد را از آن تو بیاورم بیرون . اما بلد نیستم. همانطور که رقصیدن را بلد نیستم. همانطور که نوشتن را بلد نیستم. همانطور که قسمت کردن تنهایی را بلد نیستم. همانطور که دردل کردن را بلد نیستم. من زندگی کردن را هم بلد نیستم.
-
بایگانی
- جولای 2023
- ژوئن 2020
- می 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- سپتامبر 2019
- جولای 2019
- مارس 2019
- فوریه 2019
- ژانویه 2019
- نوامبر 2018
- اکتبر 2018
- سپتامبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- فوریه 2018
- ژانویه 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- می 2017
- آوریل 2017
- مارس 2017
- فوریه 2017
- ژانویه 2017
- دسامبر 2016
- نوامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- جولای 2016
- ژوئن 2016
- می 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- جولای 2015
- ژوئن 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- آوریل 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- آگوست 2013
- جولای 2013
- ژوئن 2013
- می 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- جولای 2012
- ژوئن 2012
- می 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- جولای 2011
- ژوئن 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- جولای 2010
- ژوئن 2010
- می 2010
- آوریل 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- دسامبر 2009
- نوامبر 2009
- اکتبر 2009
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- جولای 2009
- ژوئن 2009
- می 2009
- آوریل 2009
- مارس 2009
- فوریه 2009
- ژانویه 2009
- دسامبر 2008
- نوامبر 2008
- اکتبر 2008
- سپتامبر 2008
- آگوست 2008
- جولای 2008
- ژوئن 2008
- می 2008
- آوریل 2008
- مارس 2008
- فوریه 2008
- ژانویه 2008
- دسامبر 2007
- نوامبر 2007
- اکتبر 2007
- سپتامبر 2007
- آگوست 2007
- جولای 2007
- ژوئن 2007
- می 2007
- آوریل 2007
- مارس 2007
- فوریه 2007
- ژانویه 2007
- دسامبر 2006
- نوامبر 2006
- اکتبر 2006
- سپتامبر 2006
- آگوست 2006
- جولای 2006
- ژوئن 2006
- می 2006
- آوریل 2006
- مارس 2006
-
اطلاعات