یه کتاب خوب

دارم یه کتاب خوب رو به توصیه استاد درس نگارش می خونم. ( من هنوز نمی دونم چه جوری میشه فونت انگلیسی رو وارد این برنامه جدید کرد)
کتاب خوبی هست که تونسته همه یکشنبه من رو خونه نگه داره و بخندونه. کتاب خاطرات خانوم فیروزه دوماس هست که تو سال ۱۹۷۲وقتی ۷ سالش بوده با خونوادش اومده امریکا و حالا تو این کتاب از روزهای اول اومدن تاحالا رو نوشته . نکته ای که برای من بیشتر از هرچی جالب بود, شرحی هست که از رفتار ایرونی ها مخصوصا پدر و مادرها میده که بعد از ۳۴ سال به نظر من هیچ فرقی نکرده. سوالهای که بقیه از آدم می پرسن و بیسوادیشون در مورده جغرافیا که اصلا نمیدونن ایران کجاست ( حالا ماها که تو ایران بودیم فکرمیکردیم مهمترین مسله زندگی امریکایها ایرانه) و تلفظ مسخرشون از کلمه ایران. اینجا رو بخونین:
“Often kids tried to be funny by chanting, ( I ran to I-ran, I ran to I-ran) the correct pronunciation, I always informed them, is “ Ee-rahn.” “I ran” is a sentence, I told them, as in “ I ran away from my geography lesson.”
و یه چیز دیگه واسه خود من اتفاق افتاده در مورده کلمه های فارسی هست که ایرانی ها به دوستای خارجیوشون محض خنده یاد میدن و بعدن دردسر میشه. اون اوایل که تو ساب وی کار میکردم, یه پسره آمریکای بعد از اینکه فهمید من ایرانی هستم گفت :من فارسی بلدم. من با ذوق پرسیدم :چیا رو مثلا؟ و اون هم شروع کرد به خودش فحشهای آب نکشیده دادن. این متن رو از کتاب خانوم دوماس بخونین:
Older boys often asked me to teach them “ some bad words in your language.” At first, I politely refused. My refusal merely increased their determination, so I solved the problem by teaching them phrases like – man kharam- which means “ I am an idiot.”
جلو تر که برم از کتاب بیشتر می نویسم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.