سفر ( قسمت سوم- از خانه ای مشرف به خیابان یانگ که درازترین خیابان دنیاست)

به قول فتانه این شیرازی ها هرکی وارد شیراز میشه ازش میپرسن ساعت گله رو دیدید؟ حالا این شده وضغیت ما. هر یک ساعت یکی به ما میگه این خیابان یانگ است که درازترین خیابان دنیاست! که تا قطب میره. ( آقا! اگه اینجا قطب نیست, پس قطب کجاست؟)
در هرحال ما قبل تورنتو اومدن یکی از افتخارات ملی میهنیمون این بود که ولیعصر درازترین خیابون دنیاست. اما این استکبار چشم دیدن این رو هم نداشت. حالا دیدید یه وقت یه فیلمی ساختن به اسم درازه. اونجا هم گفتن که ولیعصر اصلا کوچه بوده!
ببینید!
من واقعا قصد اولیه ام این بود که مثل مارکوپولو سفرنامه بنویسم. بگم امروز صبح در ساعت فلان بیدار شده و به قهوه خانه ” فنجون دوم” رفته و یک لیوان قهوه گرفته و بعد از آن به خیابان فلان رفته و فلان کردیم! این خیابان چنین است و پیشینه تاریخی اش چنین است و این هم صفحه ویکی پیدیایش.
اما اینطور نیست خوب. یعنی به جان شما و خودم نه یه دونه از عکسهایی که من گرفتم قابل گذاشتن در محیط عمومیه ( اصلا به خاطر آینده زندگی این بچه ها) و نه یه دونه از این بجثهای عمیق فلسفی اجتماعی! و فعالیت های روزانه و شبانه اینجا.
در هر حال سفر خوبه. نفسش خوبه. تجربه های جدید که با هزار سال خوندن وبلاگ کسی به دست نمیاد. دیدن خوبی آدمها که پشت این صفحه هرگز پیدا نیست.
پی نوشت: یکی از تفریحات اینروزها این هست که هی بگیم تصور قبلی ما با خودمون چه فرقهایی داره.
پی نوشت دوم: هی همه آدمهایی که فتانه رو سالهاست که میشناسید! من به شدت به شما حسادت میورزم!

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.