شریک حال خوشم هم باشید..

بهار با شدت هجوم آورده به این گوشه مملکت. هوای هشتاد و چند درجه ای بهاری و طوفان شکوفه های سفید و صورتی و طنازی درختهای تازه نوک زده. وای که من چقدر عاشق این هوام. وای که من چقدر این نو شدن درختها رو دوست دارم. وای که من چقدر عاشق این آفتابم. عاشق این نسیم.
سبزه ام خوشگل شده. میخوام براش روبان بنفش بخرم و گل بنفشه های بنفش. باید امروز هفت سینم رو بچینم. ماهی قرمزها رو بذارم تو کاسه آب و سکه ها رو توی برنج. کی اهمیت میده که موقع تحویل سال ماهی ها تنهان و با آب عشق بازی میکنن. مهم نیست که هر دوتا سر کلاسیم. مهم اینه که بهار داره میاد و این آفتاب. این آفتاب لعنتی. وای که من چقدر عاشق این نوروزم. عاشق این هفت سین. عاشق این جفت ماهی های قرمز. چقدر این رومیزی ترمه ما خوشگله. وای که من چقدر عاشق مامان بزرگمم که این ترمه رو برام فرستاد.
لوبیام چند روزی دستم نبود و دیروز که برش داشتم که برم بدو ام, دیدم یه آلبوم جدید توش پیدا شده با اسم اندی. کنار اونهمه آهنگ رپ و هی پاپ. و چقدر من به جای دویدن رقصیدم و به همه سلام کردم و خندیدم. چقدر این خیابون ما خوبه. چقدر دویدن با آهنگ های شش و هشتی مزه داره. چقدر خوبه که آدم میتونه بخونه ” دختر بندری تو چقدر نازی” . چقدر زردی خوبه. من عاشق این آفتابم و این بهار وحشی امسال.
پنجره ها رو باز کردم و همه پرده ها رو هم. آفتاب میخوره به سبزه ام. میخوره به من. نشستم کف اطاق و دارم مینویسم. چقدر خوبه که امروز باهمیم. چقدر خوبه که این بوی ناب همه جا هست. چقدر خوبه که میشه رقصید و راه رفت و بوسید.
بهار مال همه هست. مال همه آدمهای تنها هم. بهار که میاد, تنهایی میره. این آفتاب جفت آدم میشه. حالا چه اشکالی داره جفت یه جفت هم بشه؟
من الان سرشار از انرژی ام. انرژی این بهار و این آفتاب و این هوای هشتاد و خورده ای درجه ای. چقدر آخر اسفند خوبه. چقدر آخر اسفند خاطره هست. چقدر فال حافظه. چقدر خونه مامان بزرگ زیبامه….
بغض نکنیم دیگه. بغض نداریم تو این هوا. تو این آفتاب.بغض نکنیم.
من مست این هماغوشی با آفتاب و بهارم. مست مست مست…

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.