باز هم مهاجرت

برای خواننده عزیز علی و بقیه دوستانی که شاید سوالات مشابه داشته باشند:
من فکر کنم این برای همه بچه های وبلاگ نویس خارج از ایران پیش اومده باشه که ازشون در مورد مهاجرت, کشوری که توش هستن, سختی ها, کار, هزینه ها سوال بشه. من سعی میکنم به ایمیل هایی که در این زمینه زده میشه با دقت و حوصله جواب بدم. چون گاهی فکر میکنم اگه قرار باشه تنها مرجع نوشته من باشه باید واقعیت توش باشه. هر چند از همه خواهش میکنم که تا میتونن به مراجع مختلف رجوع کنن تا شرایط رو بهتر بسنجن.
وبلاگ خیلی خوبی در مورد کشور کانادا, شرایط زندگی, هزینه ها و کلا جزییات خیلی مفیدی در مورد کانادا وجود داره. در مورد امریکا نمیدونم هست یا نه. اگر هم باشه من ندیدم. با توجه به وسعت این مملکت و طرز اداره اش که فدرال هست و خیلی از قوانین و جزییات ایالت به ایالت متفاوت هست شاید هم نشه نظر کلی داد و همه چیز رو سیاه و سفید نوشت.
اگه بخواهیم دسته بندی کنیم این سوالها رو معمولا دو بخش اصلی هست. اول اینکه فرد از سختی های عاطفی مهاجرت میپرسه و از تنهایی و مشکلاتی از این دست ( که کوچیک هم نیست) و یکی دیگه وقتی هست که فرد تصمیمش رو گرفته و تو جزییاتی مثل هزینه ها و کار یابی سوال داره. من سعی میکنم تو این پست مفصل به سوالهای علی – که به نظرم خیلی سوالهای معقولی بود- و شاید سوالهای خیلی های دیگه هم باشه از دید خودم جواب بدم. باز هم تاکید میکنم. از دید خودم. این نظر کامل ممکنه با نظر یه ایرانی دیگه تو همین شهری که من زندگی میکنم فرق داشته باشه. واسه همین هم میگم که به یه نفر بسنده نکنید و از افراد بیشتری نظر بگیرید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


فرض رو بر این میذاریم که فردی که قراره بیاد برای مهاجرت دائم میاد . مثلا از طریق دعوتنامه یا برنده شدن گرین کارت یا پناهندگی. نه بر مبنای ویزای تحصیلی یا کاری که اون داستان متفاوتی داره.
بحث تعلق خاطر و دلتنگی و همه اینها رو من واردش نمیشم. ارجاعتون میدم به این پست انار که بالای دویست تا نظر داشت و کلی نوشته و لینک. اونها رو بخونید. خیلی متفاوت هست. به خود فرد بستگی داره. من واقعا نمیتونم هیچ نظری در این مورد بدم. من زیاد سختی نکشیدم اما من پدر و مادر و خواهر و برادر و دوست پسرم پیشم بودن. من اصلا نمیتونم مقایسه کنم وضع خودم رو با کسی که قراره اینجا تنها باشه. نوشته های کیوان رو که میخونم میگم اینقدرها هم سخت نیست دیگه. اما بعد میگم نباید مقایسه کرد. من چیزی به اسم غم غربت رو تجربه نکردم. اما این اصلا دلیل نمیشه که وجود نداشته باشه یا کم باشه.
شما گفتید وضعتون تو ایران خوب نیست. خیلی ها برای زندگی بهتر مهاجرت میکنن ( نمیگم همه چون بعضی ها هم خوشی میزنه زیر دلشون). تو خیابونهای امریکا پول ریخته نیست. اینطور هم نیست که یه رستوران باشه که تا اومدید برید توش سر کار. اما اگه اهل کار کردن باشید میتونید زندگی داشته باشید که سختی نکشید. حداقل غم نداشته باشید. اینکه دیگه از این حد چقدر جلو تر برید به خودتون بستگی داره. همیشه هم پول بیشتر راحتی بیشتر رو نمیاره. اما از ایران راحت تره. این رو از طرف خودم میگم.
این لینک نوشته ای هست که بیشتر احساسی هست تا جواب سوال شما. اما خودم مدتها قبل نوشتمش.
چیزی که مهمه به توان بی نهایت, جایی هست که شما قصد رفتن به اون دارید. منظورم شهر و ایالتی هست که دارید واردش میشید برای شروع. ما پنجاه و دوتا ایالت داریم که گاهی واقعا مثل پنجاه و دو ایالت فرق داره آداب و رسوم و اصلا کلا زندگی مردمش. اینکه کجا میرید مهمه.
و کسی که قراره برای شروع پیشش برید از شهر و ایالت هم مهمتره. کسی که بتونه یه ذره بهتون برسه. با شما بیرون بیاد. راه و چاه رو نشونتون بده. براتون یه ماشین پیدا کنه. خونه براتون بگیره. به کارهای اداری برسه. چون هر چقدر هم زبان بلد باشید باز باید بلد داشته باشید تو روزها- شاید هم ماههای- اول.
زندگی اینجا هم فامیل بازی و تعارف نیست. دست من نیست که ساعت ده برم سر کار یا زنگ بزنم بگم مهمون دارم نمیام سر کار. تو کارهای هم که با ساعت پرداخت میشه زندگی طرف بسته به ساعتهایی هست که تو هفته کار میکنه. نمیشه انتظار داشت از کسی که برای شما از کارش بزنه. بزارید راحت بگم. از فامیل بازی خبری نیست. درسته که همیشه هستن دوستان و فامیل های خیلی خوب . اما اگر هم نیومدند و وقت نذاشتند جایی برای شکایت نیست. اما واقعا کسی که قراره اولش راه و چاه رو نشونتون بده مهمه. مطمئن باشید که جایی که قراره برید کسی رو میشناسید. اصلا هم صحبتی و فارسی حرف زدن و همه اینها به کنار, به آدمی احتیاج دارید که به کارهاتون برسه.
تو خیلی از شهرها اصلا اتوبوس و قطار برقی نیست و همه وسیله نقلیه شخصی دارن. تاکسی هم میشه روزی هزار دلار اگه دربست بخواهید بگیرید. اگه پولش رو دارید بسم الله. ( واقعا من اگه بخوام تو این شهر از صبح تا شب یه تاکسی در بست داشته باشم باید یک میلیون تومن پول بدم. باورش سخته .)
در مورد کار هم خوب باز خیلی اش بر میگرده به اون فردی که قراره میزبان شما باشه. خیلی از ایرانی ها شبکه های ارتباطی خوب دارن. اگه توقع کار تخصصی نداشته باشید شاید بتونید از کار تو یه رستوران یا کارخونه شروع کنید. اما اگه تنهای تنها باشید کار پیدا کردن به این سادگی ها هم نیست. زبان انگلیسی اگه نگم مهمترین فاکتور هست از مهمترین فاکتورهاست. اگه تنها باشید و بخواهید دنبال کار بگردید باید حداقل بتونید ارتباط رو به انگلیسی برقرار کنید.
علی جان.
شما پرسیده بودی کارمناسب پیدا میشه؟ تعریف شما از کار مناسب چی هست؟ کار تو رشته تون؟ من این تعریف کار مناسب رو هیچ وقت درک نمیکنم. کار مناسب از نظر من کاری هست که زندگی آدم باهاش بچرخه و یه سری مزیتها مثل بیمه درمانی رو ارائه بده. که معمولا در قدم اول این راحت به دست نمیاد. من دوسال بدون بیمه زندگی کردم تا رفتم سر کاری که بیمه درمانی داد بهم. اون دوسال اگه انگشتم خون میومد باید یه چیزی نزدیک هزار دلار ( شاید هم بیشتر) پول میدادم اگه قرار بود برم بیمارستان. وضع بیمه و خدمات درمانی به طرز وحشتناکی, واقعا به طرز وحشتناکی تو امریکا گرون هست.
اگه توقعتون خیلی بالا نباشه شاید بتونید یه مدت یه کار معمولی مثل کار تو رستوران, پمپ بنزین یا فروشگاهی رو بگیرید و در کنارش یه دوره ای مثل دوره فنی حرفه ای رو بگذرونید – البته اگه اهل کار فنی- باشید تا بعدا با مدرک اون کار بهتری بگیرید. یا هزار و یک راه دیگه. اما کار اول و دوم واقعا زیاد مهم نیست. این مهمه که اصلا کاری پیدا بکنید یا نه.
تنها چیزی که من میگم تو ایران باید تقویت کرد زبان هست و زبان. خیلی از رشته های فنی هم اینجا بدرد میخوره. اما به شرطی که زبون بلد باشید. فرض کنید شما تو ایران لوله کش بودید. اینجا برای لوله کشی باید مدرک داشته باشید اما اگه مدرک نگیرید و زبانتون خوب باشه شاید بشه جایی با حقوق کمتر کار پیدا کرد. میگم. نمیشه نظر کلی داد. باور کنید سخته.
و اینکه چقدر پول باید داشته باشید.
خرج زندگی ها متفاوت هست. مهمترین خرج کرایه خونه هست. اون از ایالت به ایالت فرق میکنه. تو محل زندگی من باید برای یه آپارتمان کوچولوی یه خوابه ماهی هفتصد دلار داد. شاید بشه تو مناطق دیگه شهر با ششصد دلار هم چیزی پیدا کرد. اما تو جایی مثل لوس انجلس یا سن فرانسیسکو یه آپارتمان یه خوابه رو به سختی بشه با ماهی زیر هزار دلار پیدا کرد. اما هستند ایالت هایی که کرایه همین خونه شاید ماهی دویست دلار بیشتر نشه. فرق داره دیگه.
باز هم بستگی داره به کسی که قراره میزبانتون باشه. اینکه چه مدت پذیراتون هست و تو کار پیدا کردن کمکتون بکنه یا نه. اگه خانواده باشید شانس اینکه دو یا سه نفر برن سر کار هست. اون وقت دیگه نباید زیاد نگران کرایه خونه بود. هم خونه پیدا کردن هم به این سادگی ها نیست . مخصوصا تو شهرهای کوچیک.
من اگه الان بخوام به طور تقریبی بگم شاید شما باید ماهی حداقل, حداقل, حداقل هزار دلار رو برای زندگی تو کالیفرنیا در نظر بگیرید. بگیم که کم بخورید و اصلا پول بنزین هم ندید. اما ایالتهای دیگه رو باید پرسید.
اما خوب وقتی کار پیدا بشه این راحت تر میشه و خوب بودن تو محیط کار هم کمک میکنه به تطبیق بهتر با شرایط اجتماع.
میدونم خیلی کلی صحبت کردم و این اصلا خوب نیست. اما وقتی همه چی به دو عنصر مهم میزبان و محل ورود بسته هست واقعا نمیشه از این جزیی تر هم صحبت کرد.
اگه سوالی باشه من سعی میکنم تو کامنتها هم تا جایی که عقلم وسوادم و تجربه ام برسه کمک کنم.
مرتبط:
نوشته پرگار هم توصیه های خوبی داره. ممنونم دوست عزیز.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.