share_logo.gif
دفعه دومم بود که با مسولین این موسسه جلسه داشتم. دفعه اول خیلی دیر خبرم کردن و من به لطف صنم و انار عزیز یه سری مطلب در مورد تاریخ جنبش زنان ایران و فعالیتهای داخل ایران مخصوصا تو سالهای اخیر تهیه کردم و برای شروع اونها رو از کل مطلب اگاه کردم. دلم میخواست همونطور که دارن برای زنهای افغان فعالیت میکنن ببینیم که برای زنان ایران چه میشه کرد.
این دفعه که دعوت کردن براشون از کمپینها و فعالیتهای اخیر مخصوصا کمپین برای لغو سنگسار و یک میلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر گفتم. یه پرینت از وب سایتهایی انگلیسی زبان هم گرفتم و مخصوصا با تکیه بیشتر بر روی کمپینها به دیدنشون رفتم. تاکیدم بر این بود که چه راهکارهایی میشه برای جلب توجه بیشتر به مسایل زنان ایران پیدا کرد. تاکید کردم که متاسفانه تو این دو سال اخیر جنجالهای هسته ای باعث شده حتی اروپا که قبلا توجه بیشتری به مسایل حقوق بشر در ایران داشت الان کلا اون رو فراموش کنه. حالا دستاویز دیگه ای پیدا شده و به همین خاطر وضع رسانه ها و اقلیتها داره روز به روز بد تر میشه.
استقبال کردن از اینکه تو سخنرانی های هر دوماه یک بار که به عنوان اینترنشنال در دنشگاه سکرمنتو ارائه میشه, و در اون در مورد مسایل خارج از امریکا صحبت میشه ,سخنرانی هم در مورد وضعیت و فعالیتهای زنان ایران انجام بشه. اما واقعیتهای غیر قابل انکاری رو هم از من خواستن که در نظر داشته باشم.
در مرحله اول اینکه مردم امریکا فعلا به شدت خاورمیانه زده شده اند و دیگه از اینکه نقش ناجی مردم کشورهای دیگه رو بازی کنن خسته اند. یعنی حق هم دارن. مالیاتشون داره خرج کشور دیگه ای میشه و روز به روز سربازان بیشتری دارن تو جنگ کشته میشن. جنگی که حداقل مردم عادی نفعی ازش نمیبرن.
در درجه دوم هم اشاره به این شد که اگه الان در مورد ایران نگرانی وجود داشته باشه مسئله هسته ای هست . یعنی در برابر اون مسایل زنان در حاشیه قرار میگیرن. مردم بیشتر نگران کل رژیم و عجایب و غرایبش هستن -متاسفانه- تا نابرابری های داخل قانون.
خیلی خوش آیند نبود. میدونم. ولی ظاهرا واقعیت فعلی این هست.
در ضمن من ازشون نخواستم پتیشینی رو امضا کنن چون نمیدونستم اینکار به نفع دوستانی که به دنبال جمع آوری امضا هستن و در داخل ایران فعالیت میکنن هست یا یه ضررشون.
همچنان مصر بودن که خودم یا فردی برای سخنرانی در ماه فوریه آماده باشیم. اما من که خارج از توان خودم میبینم و متاسفانه کسی رو هم در این حوالی نمیشناسم که معرفی کنم. کسی هست که این وبلاگ رو بخونه و بخواد این مسولیت رو به عهده بگیره؟
یه مسئله دیگه هم که ذهنم رو مشغول کرده این هست که اگه کسی بخواد خارج از ایران کاری بکنه – و امید وار باشه در دایره غیر خودی ها قرار نگیره به خاطر محل جغرافیایی سکونتش- غیر از ترجمه و وبلاگ و کار پشت میزی در کل, چه کاری میتونه بکنه که ضررش کمتر باشه از فایده اش؟ مثلا شما امضا جمع کردن از اینجا رو مفید میدونید؟ کنفرانسها یا کارگاهای آموزش رو چه طور؟
من آدم کار تایپی نیستم . دوست دارم تکون بخورم و کاری رو که نتیجه اش رو تو صورت طرف میبینم انجام بدم. آها راستی. دارم رو یکی از موسسین این موسسه کار میکنم برای دسامبر بفرسمتش ایران. تازه از عراق برگشته اما به شدت از ایران بیشتر میترسه. میگه زهرا کاظمی که ایرانی بود رو کشتن من رو که حتما اعدام میکنن!
اما من تلاش خودم رو میکنم چون میدونم مفیده.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.