معجون اول هفته

۱. سیما که گفت دیگه شاید ننویسه دلم گرفت. نوشته هاش برای من خیلی خوب بود. با خیلی هاش موافق نبودم اما خیلی مطلب یاد میگرفتم همیشه ازش. کاشکی نمیگفت که دیگه وبلاگ هم نمی خونه. هرچند برای تمرکز روی تزش شاید لازم باشه. در هر حال سیما جان هرچند شاید نخونی اینجا رو اما مرسی برای همه نوشته های این چند ساله.
۲. پدرام هم که رفت تمرکزش رو بذاره واسه نوشتن داستانهاش. ما رو بی نصیب گذاشت از وبلاگش. دلم خیلی گرفت نوشته آخرش رو خوندم. اما احترام میذارم به نظرش. امیدوارم زودتر برگرده. ما مگه چند تا ناتور داریم؟
۳. مریم هم ظاهرا درگیر یه جنگ داخلی هست. کی که نباشه. مریم جان زودتر برگرد. نقدهای تو همیشه محکم بود. لذت میبردم از قدرت نوشته هات. پیروز باشی.
۴. به رادیو زمانه گوش نمیکنم. به هزار و یک دلیلی که برای خودم دارم و وقت نداشتن جزو اونها نیست. اما وقایع وبلاگیه– نه تمام کلاغستون رو البته -که محمود الدوله فرجامی می نویسه رو دوست دارم. خیلی جالب هست که نوشته های وبلاگی که مال عصر ما و تکنولوژی هست رو با زبان نمیدونم چند صد سال قبل مینویسه. صداش هم که انگار مخصوص این کار هست. امیدوارم به بقیه بخشهای رادیو زمانه هم سرایت کنه این همه خوب نوشتن.
۵. ممنونم بابت محبت هاتون در رابطه با پست قبلی. بلاگ رولینگ همچنان خر هست. من رو حرف خودم هستم.
۶. این مریم خانم هم برای دکترا رفت اسپانیا. من یکی از بزرگترین آرزوهام این هست که یه بازی بارسلونا رو تو نیوکمپ ببینم. امیدوارم مریم برامون بیشتر از جامعه جدید بنویسه. از دکتراش که میخواد تو مطالعات زنان بگیره و همه چیزهای نویی که میبینه. امیدوار هم هستم که کمتر خود سانسوری کنه حالا . ( وقتی میبینم اینقدر بچه ها مطالعات زنان رو جدی میگیره ذوق مرگ میشم. استادهای آینده دانشگاه همین ها هستن دیگه)
لیلا هم مینویسه از کلاسهاش تو انگلستان. برای من خیلی جالب هستن.
۷. مریم گلی جان! کی هست که نکشیده باشه؟ به شدت صحبتهای اخیر شما درک و تایید میشه.
۸. کیوان هم اینور آبی شدها! اونهم کلی امریکایی. تکزاس! نوشته های کیوان آدم رو میبرد دقیقا تو خود ترافیک و دود و دم تهران. آدم فکر میکرد خودش اونجاست و داره فحش میده. امیدوارم خودش و خانمش موفق باشن و دوره دپرسشون زیاد طول نکشه ( چون در هر حال دوره اش رو خواهند داشت)
۹. انوشه انصاری و اپرا ( لینک از وبلاگ سیاه خان سکسی کش رفته شد).
۱۰. جادی و خانمش در حال اروپا گردی هستن! فعلا که ظاهرا یه کلاب راکر و هوی متال دیدن هنوز تو شوک هستن. خوش بگذره . جای ما هم خالی.
۱۱. کلی وبلاگ دیگه هم خوندم. الان یادم نیست بنویسم در موردشون. اما اضافه میکنم بعدا.
۱۲. به نظر شما چه جوری میشه با سه تا آدمی که نمی خوان کار پیدا کنن سر و کله زد و کار براشون پیدا کرد؟ سخته .
۱۳.به کسی که دو صفحه برای من در مورد فیلم ” همه مردان ریس جمهور” مطلب بده ( فارسی هم باشه اشکال نداره) یک جایزه نقدی نفیس تعلق میگیره. ( خالی بستم. اما اگه چیزی پیدا کردین بگید. یکی نیست بگه نمیتونی مرض داری قول میدی به طرف؟)
۱۴. کلی مطلب دیگه هم دارم که بنویسم. این هفته بابا اینها یه مهمون عزیز دارن. دایی صداش میکنم که مثل بابای دومم هست. پنج ساله ندیدمشون. ( هرچند فکر نمیکنم این هفته هم باز وقتی بشه که برم اونجا) . حالا ببینم چی میشه.
۱۵. فکر نمیکنم بورژوا ها و مرفهین بی درد و روشنفکران بی غم نان ساعت پنج صبح بیدار شن و صبحانه رو تو ماشین بخورن و شبهاساعت دوازده از خستگی با کفش برن تو تخت.
۱۶. شرمنده میشم وقتی کسی ازم در مورد شرایط تحصیل و اقامت و درخواست برای دانشگاههای اینجا میپرسه. من نه خودم از این طریق اومدم و نه با سازمانهایی کار کردم که به دانشجویان اونهم از ایران در این مورد کمک کنن. کاشکی این وبسایت انار زود تر آماده بشه و مرجعی باشه برای کسانی که به نحوی میخوان خارج از ایران به تحصیلاتشون ادامه بدن.
۱۷. سه تا مطلب دیگه هم هست که هر کدوم خودشون یه پست میشن. مینویسم سر فرصت.
۱۸. یه چیزه دیگه یادم اومد. لگو ماهی از خواننده های وبلاگش خواسته که به طرح پیشنهادی اش برای یه مسابقه رای بدن. من رای دادم. نمیدونم هنوز فرصت هست یا نه. اما شما هم ببینید اگه از سیمرغش خوشتون اومد رای بدید.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.