ماراتن

احساسی که در سکس باهاش هست، خیلی نابه. یعنی یه طوری است که احساسه هست که کل تن رو تکون می‌ده. شهوت شاید شروع کنه اما بعد اون احساسه، اون کیفیت اون احساسه است که بازی رو جلو می‌بره. حسی که نمی‌ذاره شهوته بخوابه و اونقدر طولانی می‌شه که هیچ شهوتی اونقدر براش صبر نمی‌کنه. بعد این می‌شه که وقتی با هر کس دیگه‌ای آدم باشه، هرچی هم شهوت زیاد باشه و حتی اگه احساس امنیت هم کنی و خیلی هم لذت بخش باشه، بازم بازم پیش اون هیچی نیست. وقتی شهوته خوابید، تمامه. اونجاست که آدم باز و باز دوزاری‌اش می‌افته که درد یه جای دیگه است. اصلا مگه خودش نبود که بازی درد رو شروع کرد؟ «درد» یه جای دیگه است.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.