جلوی آینه ایستاده بودم و سعی می‌کردم خط چشم‌هایم را قرینه هم بکشم که یک دفعه اشکم سرازیر شد.
یاد آن دختره افتادم که یک چیزی را شروع کردی باهاش و حالا تویش گیر کردی.
یاد خودم افتادم. حتی تلخی‌اش هم دیگر مهم نیست.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.