سوم دسامبر دو هزار و یک

درسته که من اینقدر حرف‌های نامعقول زدم که الان جماعتی از پریود شدن من خوشحال می‌شن و نفس راحت می‌کشن، اما الان حال خوبی ندارم. از صبح افتادم توی تخت و سریال دیدم. هیچ دلیلی هم واسه گریه کردن ندارم لااقل سرحال شم یه ذره. هفته قبل این موقع داشتم آماده می‌شدم برم مهمونی. بعد دوست داشتم یکی نگام کنه و بگه که چقدر خوب شدم تو اون لباسه. اما هیچکی نبود که بگه. اونایی هم که بودن هم نگفتن. راستش الان هم خیلی تنهاتر از هفته قبل نیستم. فقط ملت گول خوردن فکر کردن من خوشحالم و دیگه تنها نیستنم. اما همه گول خوردن. حتی خود من.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.