نوزدهم اکتبر دو هزار و یازده

مثلا همه اینحا باشن
همین بچه ‌های کنسرت هم باشن
ساز بزنن شمع روشن باشه
ما اون بالاها باشیم
بعد تو یه دفعه برگردی ببینی من یه ساعته از پشت شمعا دارم نگات میکنم
بعد یه ذره نگام کنی
بعد نگاه نکنی
بعد باز ببینی دارم نگات میکنم
بعد یه دستت رو باز کنی بگی بیا اینجا بشین
بعد بیام بشینم
بعد سرم رو بذارم رو شونت
بعد تو برگردی یواشکی کله منو ماچ کنی.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.