من آدم شکمویی‌آم. بسیار شکمو. هنوز هیچ لذتی بالاتر از خوردن کشف نکرده‌ام. حتی سکس هم بعد از سیری خوب است! خب حیوانی باشد. چه کنم؟ بقیه زندگانی‌ام انسانی است؟ اصلا اصل اینجا نشستن در این وضعیت و از شکم نوشتن حیوانی نیست؟ این وضعیت هم وضعیتی است که دوستانم احتمالا در یکی از آن بندهای لعنتی در حال لرزیدن از سرمایند. بگذریم. آدم به این چیزها اصلا فکر نباید بکند. عرض می‌کردم که من شکمو‌ام و برای عمل غذا خوردن یک ارزش ویژه‌ای قایلم.
غذا هم یعنی هر غذایی. الان که این را می‌نویسم همزمان به این فکر می‌کنم که چه غذایی را نمی‌خورم. جواب فکر کنم هیچ است.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.