تقصیر من نبود. من رفتم طرف گونه‌هایش، خودش لبش را آورد جلو. ضایع بود نمی‌بوسیدم. همان ماچ تپلی را که می‌خواستم روی گونه‌هایش بگذارم کوبیدم روی لبش. یعنی واقعا قصدم این نبود، اما مسئله این بود که باید می‌فهمید برای من لب و گونه‌اش هیچ فرقی ندارد. اصلا اصل بوسیدنش اینقدرها هم مهم نبود. من همه را موقع خداحافظی می‌بوسم. حالا این دوست داشت لبش را بیاورد جلو دیگر تقصیر من که نبود! همانطور هر هر کنان و مواظب خودت باش کنان سوار ماشین شدم. فقط نمی‌دانم چرا هنوز این دل و روده لامصب دارد می‌سوزد.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.