به همین سادگی هم که تمام نمی‌شود. یک جایی از روحت، از ذهنت، از فکرت برای همیشه کنده می‌شود و می رود. بعد تو می‌مانی در آستانه سی‌سالگی با یک روح و ذهن و فکر تکه تکه شده که هیچ جوری هم به هم چسبیده نمی‌شود. سکوت می‌ماند بین این تکه‌ها و تو که شناوری بین حال و گذشته وجهانی که تو را از بیرون یک تکه می‌بیند.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.