نبودم. نیستم. تابستان عجیب و غریبی است. همه دیوانگیهای نکرده این سالها برای تابستان امسال نوبت گرفتهاند. هزار تکهام. جسمم را به گوشه و کنار دنیا میکشانم و دیگر حتی خبر از روحم که کجاست هم ندارم. یک روز در خیابان انقلاب کتک میخورد و شبش در چادری در درهای در یوتا به تنم میچسبد. تابستان عجیب و غریبیاست.
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید