بایگانی دسته: بلوط

این چیزی‌ است که آدم هی فکر می‌کند تمام شده و دیگر روئین‌تن است، اما هر بار یک جایی تازه‌اش درد می‌گیرد. بعد می‌فهمد که پوستش به قدر کافی کلفت نیست. (همه‌این‌ها عنوان این نوشته است. البته نوشته خانم کنار کارما است نه من.)

من هیچ‌وقت نفهمیدم این مرز بین بلاگ‌نویسی(و نمی‌گویم نویسندگی چون بلاگ‌نوشتن، کتاب نوشتن نیست) و بلاگ‌خوانی، دقیقا کی به خاک‌و‌خون کشیده شد. این ایجاد و پذیرش و فروریختن چه موقع حادث شد. چه شد که یک‌روز بلاگر بیدار شد و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای این چیزی‌ است که آدم هی فکر می‌کند تمام شده و دیگر روئین‌تن است، اما هر بار یک جایی تازه‌اش درد می‌گیرد. بعد می‌فهمد که پوستش به قدر کافی کلفت نیست. (همه‌این‌ها عنوان این نوشته است. البته نوشته خانم کنار کارما است نه من.) بسته هستند

بسم‌الله رحمن رحیم زندگی‌ام در حال حاضر بند دو فاکتور عمده است. یعنی در واقع به یکی. اگر اولیه جور بشود، آنوقت به فاکتور دوم بستگی پیدا می‌کند. فاکتور اولیه به سه فاکتور دیگر بند است. اگر اولی بشود، دومی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خورش (ت) مرغ و آلو درست کردم. بر همگان واضح و مبرهن است که هدف از پختن این غذا، خوردن آلوهاست و بقیه چیزها فقط تزیینات دور آلو هستند. ولخرجی هم کردم از آلوهای نازنینم زیاد استفاده کردم. شمردم. پنج … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

مطمئن باش. دیگه دوستت ندارم.

بالش می‌ذارم کنار سرم شروع می‌کنم باهاش حرف زدن. یه چیزی بگم؟ نمی‌خندی بهم؟ قول می‌دی؟ نه. می‌خندی. ولش کن. باشه می‌گم. خب می‌دونی. من که دیگه اصلا دوستت ندارم. خب. می‌دونم می‌دونی. یعنی دارم‌ها. نه دیگه مثل اون موقع‌ها. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای مطمئن باش. دیگه دوستت ندارم. بسته هستند

دلم میخواست امشب یکی بود که میتونست بهم بگه که نگران نباش. بسپر به من. حلش میکنم. کسی نیست که چیزی رو بشه سپرد بهش. دوران قهرمانان دوایی و مردهای مجازیه.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

این کار که تمام بشود، من آیفونم را مرخص می‌کنم. یک تلفن می‌گیرم که حتی نشود با آن تکست هم داد. هر کس کاری دارد زنگ بزند. فیس‌بوکم را هم می‌بندم. هر کس کاری دارد ایمیل‌ بزند. جدی می‌گویم. از … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کلا باید یک چیزهایی رو بنویسم که حالش رو ندارم بنویسم. به چند درد همزمان که «خب که چی؟»، «حالا می‌نویسم»،‌ «ننویسم هم چیزی نمی‌شه» و یک سری دردهای دیگر دچارم. خوشحالم که تو این ماه که میاد یکی دوتا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Any Devoted Muslim Man Available

● تراشیدن مقدارى از ریش حکم تراشیدن تمام آن را دارد و بنا بر احتیاط حرام است.  + در اهمیت ریش برای مردان، کتب بسیاری نوشته شده. لازم به زیاده‌گویی نیست، اما شما را به ته‌ریش، شما را به ته … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Any Devoted Muslim Man Available بسته هستند

A Visit From the Goon Squad

حالم خوش نبود و نرفتم سرکار. به جاش یک‌نفس این کتاب رو خوندم. بدون شک یکی از بهترین کتاب‌هایی بود که در این سال‌ها خوندم. سرگیجه از این همه کاراکتری که به این خوبی و قدرت کنار هم چیده شده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای A Visit From the Goon Squad بسته هستند

Flying Blue

… I went into one room and it was full of a whole horde of stylish deaf and mute people were there on the pull. Every now and then the swirl of hand movements would be in time with the … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Flying Blue بسته هستند