بایگانی نویسنده: لوا زند

سیستم رو جوری درست کردن که فقرا رو تنبیه کنن به خاطر فقرشون. فقیرا هی فقیرتر می‌شن. هرچی فکر کردم یادم نیومد که آخرین باری که حسابم صفر شده بود کی بود. همیشه یه چکی که آدم یادش رفته یه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خبر زیاده. CERI منو به عنوان مدیر توسعه Development Director استخدام کرد. از اول ماه آگوست. قراره سی ساعت در هفته براشون کار کنم. (در کنار چهل ساعت کار برای ARTogether) اما خیلی خوشحالم تا حالا که هفت روز گذشته! … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خلاصه کلام اینکه I need a businesswoman cofounder! کسی پیشنهادی نداره؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

من مدیر خوبی هستم اما فروشنده خوبی نیستم. چیزی که من لازم دارم یک پارتنر هست که تجارت و بازاریابی بلد باشه. من ببشینم ایمیل‌هامو بزنم اون بره پروژه رو بفروشه! واسه همینه که استارت آپا همه دست کم دوتا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تازگی‌ها با یه دختر خیلی جالب همسن و سال خودم دوست شدم. خیلی آدم حسابی و جالبه. خیلی هم بهم نزدیک شدیم در مدت تقریبا کمی. اما یه چیزی آزارم می‌ده. ممکنه حسم کاملا تخیلی باشه و تصورات محض. اما … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

من آدم‌هایی رو که بد قول هستند رو لزوما از زندگیم کنار نمی‌ذارم. اما دیگه روشون حساب نمی‌کنم. یعنی واسه چیزی که تعهد لازم داره،‌سراغشون نمی‌رم. اما کاملا می‌تونم باهاشون دوست و رفیق خیلی خوب باشم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

آدم تا میاد از مودش بنویسه میره ایمیل جواب می‌ده و بعد که بر می‌گرده دیگه موده رفته. اصلا یادم رفت می‌خواستم چی بگم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

قدیما های می‌شدیم وبلاگ می‌نوشتیم، الان های می‌شیم evevaltor pitch می‌نویسیم! در سه روز گذشته به سه نفر گفتم که خاک تو سرم بریزه که در هیچ دوره‌ای زندگیم به این اندازه حوصله سربر و مزخرف نبودم. نه خبری از … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

همیشه میام بنویسم میبینم یه ایمیل اومده ول می‌کنم می‌رم رو اون تب. الان هم همین شد . چیکار کنیم من بیشتر بنویسم؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اینها را در داخل هواپیما در راه رفتن (یا برگشتن؟) از بیروت نوشتم. بیست و پنج روز قبل. هنوز وقت نکرده بودم اینجا را باز کنم و بنویسم. آن نوشته‌ها را کپی می‌کنم اینجا: اولی آرت توگدر یکساله شد. یعنی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند