سرم رو گرم کاشتن هندونه و کدو و خیار میکنم. عصرا که از سرکار میام کلبه، تمام راه با خودم فکر میکنم که برسم خونه بهش تکست میدم میگم بیا پیشم. به خونه که میرسم، میگم یه ذره دیگه. به گل و گیاه آب میدم. کتاب میخونم که هیچی ازش یادم نمیمونه. تر دلم نامه طولانی مینویسم که همه اش به یک چرای بزرگ ختم میشه. مست میکنم. میرم دیت. الکی کسی رو میبوسم. موقع عشقبازی چشام رو میبندم و فکر میکنم که تویی. بعد به بهانه شاشیدن میرم تو توالت عر میزنم و یواشکی لباسام رو میپوشم و فرار میکنم.
کاشکی اون شب دل من رقصیدن نمیخواست. کاش تو بلیط نداشتی. کاش من هیچ وقت اون سوال رو ازت نمیپرسیدم. دنیای من پر از کاشکیه. پر از خالی.
پر از یک چرای بزرگ و جوابی که میدونم چیه.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.