مسئله اینه که دیگه هیچ چیزی آدم رو تحت تاثیر خودش قرار نمی‌ده. همه تکراری شدن. همه چی تکراری شده. هیچکی دیگه جذاب نیست. حتی توی مستی، حتی توی فضا. همه رو می‌شه خوند. فوقش لازم باشه دوبار ببینی‌اش. همه تکراری‌اند. چی ممکنه آدم رو جذب یکی کنه؟ دیگه چی بوده که آدم ندیده، تجربه نکرده، چی هست که باید کشف کنه؟ چی هست که می‌خواد کشف کنه؟ کتاب مثلا؟ فیلم مثلا؟ کارتون مثلا؟ سیاست مثلا؟ ورزش مثلا؟ موسیقی مثلا؟ سفر مثلا؟ عشق مثلا؟ چی هست که آدم باور کنه و حتی اگه هم باور کرد براش یه هنوز جذاب باشه؟ همه اینا شدن مثلا تله موش که هممون ازش استفاده می‌کنیم. بعد هم اصلا جذاب باشه. خب چی می‌خواد بشه بعدش؟ شام بخوره، مست بشه، بخوابه، صبح که بیدار شه باز که با خودش می‌گه می‌خوام تنها باشم که. آخرش همینه که. نه اینکه بد باشه ها. نه. اتفاقا خیلی خوبه که آدم بالاخره بفهمه تنهاست و بتونه با تنهایی خودش خوشحال باشه. اصلا همینه. بقیه رو چرت و پرت نوشتم.

 

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.