بایگانی سالانه: 2015

Instagram

بارش خاطرات خوشبخت . عکس مال من بود اما نه از من

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

این عکس، این کوتاه‌ترین داستان.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

فردا صبح یک مصاحبه کاری دارم. یعنی مرحله اول است که ببینید اصلا از من خوششان می‌آید که مصاحبه جدی‌تری بکنند یا نه. از عصر یک دسته مارچوبه را گذاشتم توی یک لیوان آب، جلوی خودم روی میز و با … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

Sunday Station!

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

Miss us @negar_sn

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

یک زنی در من بود که هر وقت دلش برای کسی تنگ می‌شد، اکسش بود، نکستش بود، حرفش شده بود با کسی یا نه، اصلا ده سال بود از کسی خبر نداشت، اصلا هر کسی که دلش تنگ میشد، می‌نشست … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

#lorkazand

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

Once upon a time…

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

ببینید، خونه اونجاست که آدم بتونه توش لخت راه بره. هر وقت دلش خواست، هرجاش دلش خواست.  حالا شما بگو باغ و بستان و گل. الان من یک حالی دارم اینجا میکنم، یک حالی یک ساعتی هست توشم انگار بهترین … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

این خونه روستای پینول نزدیک ترین چیزی بود به اونچه که آرزو و تعریف من از خونه است. خیلی خاطرات خوب، میوه و سبزی و نجاری و رنگ رزی و رفیق بازی و مستی و خنده و گریه از این … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند