بایگانی سالانه: 2015

می‌گوید که من می‌دانم درد تو چیست. یک مدت است با خودت لج کردی و جایی نمی‌روی. یعنی سفر نمی‌روی و این دارد تو را دیوانه می‌کند. می گویم لج یعنی چه مرد حسابی. موقعیتش را داشتم و نرفتم؟ یعنی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

من درخت و جنگل را دوست دارم. کوه را هم همینطور. رودخانه و دشت را هم. اما آخر آخرش من آفتاب پرستم. هیچ چیز به اندازه اقیانوس و آفتاب حال مرا خوش نمی‌کند. بقیه حال مرا خوب می‌کنند. یعنی طبیعت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

من یک عذرخواهی در اینجا به حمیرا بدهکارم. یادتان هست گفته بودم که وقتی فهمیده پشتم درد می‌کند گفته بود که شاید مشکل مالی و عاطفی داشته باشم و من در اینجا با صدای بلند او را مسخره کرده بودم؟ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

می‌خوام کاری رو بکنم که تقریبا هر کی منو می‌شناسه می‌گه نباید بکنم و خودمم فکر می‌کنم نباید بکنم و تک تک سلول‌های عقلم می‌گه که نباید بکنم و خب طبیعه که انجامش می‌دم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Fresh Air

نمی‌دانم گفته بودم یا نه که من معتاد رادیو ام. این طور بگویم که من صبح‌ها که موبایل را از زیر بالشتم در میاورم، اول رادیو‌اش- رادیوی ملی عمومی – را به کار می‌اندازم و بعد می‌روم اینستگرام و بعد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Fresh Air بسته هستند

در بیست و سه روز گذشته جمعا چهار بار از خانه -به مقصدی غیر از پارک سگ‌ها و فروشگاه مواد غذایی- بیرون رفته‌ام. تولد مریم، دیدن مادرم در روز مادر، خرید سوپ برای سحر که مریض بود و جلسه دفاع … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دلم می‌خواد یه دوربین باشه که از صورتش از اون زاویه که من می‌بینمش وقتی داره اشکامو می‌لیسه عکس بندازه. اینقدر خره، اینقدر خره که من چاره‌ای غیر از خندیدن ندارم. دیوانه حتی نمی‌ذاره به افسردگی‌مون مشغول باشیم. #Lorkazand

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

Muted Life.

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

۳ + ۱

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند