بایگانی روزانه: 31 مارس 2015

برمی‌گشتیم خانه من. یک جا ایستادیم که شراب بخریم. من ماندم توی ماشین. وقتی برگشت شراب و دسته گل را داد دستم. گفتم داشتم با خودم فکر می‌کردم گل می‌خرد یا نه. گفت اگر مرا می‌شناختی باید با خودت فکر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

In desperate need of some serious summer haircut #lorkazand

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند