بایگانی روزانه: 30 آوریل 2014

Instagram

Taking him home. No name yet

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

رفیقم تکست داده که میایی بریم فلان فیلم. می‌گم زن حسابی ساعت نه شبه! می‌گه خب؟ می‌گم من تو روستا زندگی می‌کنم. هوا که تاریک می‌شه مرغا می‌رن تو خونه من میرم تو تخت! حالا گیرم مرغا کتاب نمی‌خونن من … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

در راستای دکتر برایان از دودکش بالا می‌رود (یا نمی‌رود؟) من هم یک کتاب می‌نویسم از این مهمانی بغلی‌ها به اسم، آقای کارلو تلاش می‌کند راست نشود. بعد هم پشت جلدش می‌نویسم بر اساس یک داستان واقعی. حتی اسم‌ها هم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

نوشتنم میاد. اما پر از سانسورم. نه که سانسور بیرونی. سانسور «خب که چی». حالا درد و مرض نگفته هست که شما ندونید مثلا؟ دلتنگی خاص تازه‌ای؟ نه والا. خودم هم حوصله‌ام سر رفت بسکه اتفاق هیجان انگیز تازه‌ای نمیافته. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دلم می‌خواد این رونمایی کتاب آیدا رو برم تورنتو. (اسمش رونماییه دیگه؟) اما پول ندارم. مرخصی هم ندارم. سمساری مرخصی‌اش دیگه چیه رو من هم نمی‌دونم. اما ندارم. الان مستم نمی‌تونم لینک بدم. بعد هشیار شدم لینکشو می‌ذارم. چه دلم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اونجا که می‌گه: «و از آن شاخه بازیگر دور از دست، سیب را چیدیم» و من پیش خودم هزار بار تکرار می‌کنم که سیب را چیدیم، سیب را چیدیم، سیب را چیدیم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

Why?

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

Cant stop painting and making things today!

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند