بایگانی سالانه: 2013

اولین بار تو چند سال گذشته که غار ندارم. یعنی نمی‌تونم داشته باشم. اون موقع‌ها هر وقت می‌خواستم می‌تونستم ناپدید بشم. همه دور و بری‌هام این مفهوم من تو غارم رو می‌فهمیدن. نه کسی کارم داشت نه کسی حالمو می‌پرسید. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

My little kid would be proud of her momy 10 years from now.

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

«تنس» از اون کلماتی که من نمی‌دونم چه کلمه‌ای در زبان فارسی داریم که معادل باشه. عصبی نیست، گیج نیست، آشفته نیست. هیجان زده نیست. یه چیزی هست که سنگینه. یعنی دقیقا حجم سنگینش رو آدم می‌تونه حس کنه. آدم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سه روز بود قرص‌هایم تمام شده بود و تنبلی اجازه نمی‌داد بروم داروخانه. امروز راه نیم ساعته را یک ساعت طول کشید که آمدم. گذاشتم تقصیر کفش‌های پاشنه بلند. بعد دیدم به شدت سگ هستم و دارم یکی یکی بازخواست … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ساعت هفت و نیم صبح دوشنبه، جدال با بیدار شدن و شروع هفته و یک دفعه عکس تو، تار و کدر، در پس‌زمینه عکسی که یک نفر بی‌ربط گذاشته بودش توی فیس بوک. هجوم آدرنالین دلتنگی و حالا یک دوشنبه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

اسمش برایم مقدس شده. وقتی نوشتمش که سلام فهمیدم که دیدن نوشته اسمش مرا می‌لرزاند. این شات‌های تکیلا دارد چه می‌کند با من

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

مست،‌ مانده‌ام که برایش بنویسم یا نه. بنویسم از حال و هوای این روزهایم یا بگذارم که همه چیز همینطور دور بماند. دلم برای دیدنش می‌میرد، اما می‌دانم که نه می‌توانم این‌ها را بگویم نه قرار است که بگویم. مستم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند