بایگانی سالانه: 2012

پنجم فوریه دو هزار و دوازده

توی مهمونی خیلی موقرطور و مغرور از اینکه ای ول هنوز حافظه‌ات کار می‌کنه، رفتم به پسره می‌گم (با لبخند دیگه) من شما رو یه جایی دیدم. خدایش قصدم مرض و اینا نبود. یه طوری خوشحال بودم از حافظه‌ام. آقای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پنجم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

چهارم فوریه دو هزار و دوازده

چه اهمیت داره بقیه بفهمن معنای این قصه رو واسه من یا نه. شاید یه نمایشنامه تازه است، شاید یه قصه/ واقعیت تازه برای من. تجربه از نوع امتحان نشده اش،‌همیشه آدرنالینه و من معتاد به آدرنالیم. سقوط آزاد یا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهارم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

سوم فوریه دو هزار و یازده

اتاقم به مرحله‌ای رسیده که دیگه امکان راه رفتن توش وجود نداره. فقط یک گوشه تخت خالیه که باید بپرم بخزم توش. میز کناری هم دیگه جای آشغال نداره. به جایی رسیده که فکر می‌کنم هرگز نمیشه مرتبش کرد، پس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سوم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

دوم فوریه دو هزار و یازده

-تو رو چیکارت کنم؟ -ببین. رو من حساب نکن. من هیچ حسابی ندارم. – نگفتم رو تو حساب می‌کنم. اصلا به تو ربطی نداره این داستان. قصه منه. تا وقتی بخوام می‌خونمش، بازیش می‌کنم. من بلدم کی باشم و کی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

اول فوریه دو هزار و دوازده

Neal: Peter… in case we don’t make it, I just want you to know… Peter: I know. Me, too. White Collar

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای اول فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

سی و یکم ژانویه دو هزار و دوازده

“Dreams are just your brain processing random rigmarole it couldn’t find a place for: it don’t mean nothin’. Except you feel guilty about kissing Olive when you want to be kissing some dead girl you can’t.” Pushing Daisies

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سی و یکم ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند

سی‌ام ژانویه دو هزار و دوازده

یه زوج شصت و شصت پنج ساله کانادایی دو شب خونه ام هستند. از طریق همین کوچ سرفینگ اومدن. جدای اینکه فکر می‌کنم پدر مادرهای شصت ساله ما آیا امکان داره اینطوری مسافرت بکنن یا نه و هر شب برن … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سی‌ام ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند

شرطمو ستوندم موهاش ریخت کف حمام و روی سینه‌های من.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

جاده شبونه هم عالمی داره واسه خودش‌ها!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بیست و نهم ژانویه دو هزار و دوازده

Somethings will never wash away

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و نهم ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند