بایگانی سالانه: 2012

چهاردهم فوریه دو هزار و دوازده

هر دفعه که پس می‌زنتم،‌ همون به زبان اجنبی رجتکمون می‌کنه یه مدل- به خودم یه طویله فحش گاف دار می‌دم که دیگه هیچ حرکتی – همون موو فرنگی‌ها- نکنم. ببینم اصلا یادش می‌آد وجود منو یا نه. هر دفعه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهاردهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

تو ماشین نشستم نوبتم بشه برم تراپیستم رو ببینم. می‌خوام بهش بگم دیگه نمیام پیشت. اصلا شاید این تراپیست اومدن خودش باعث بشه که بدونم هر هفته باید برم واسه این دردم با یکی حرف بزنم. پس درده هست. پس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دوازدهم فوریه دو هزار و یازده

سگم رو می خوام. سگ خودمو. که باش برم راه برم. توپ بندازم بره بیاره برام. بدو ام دنبالش. بزرگش کنم. بشورمش. بهش فارسی یاد بدم. منو بشناسه وقتی میام خونه بپره پیشم. باهاش حرف بزنم. سگ خودمو می‌خوام.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوازدهم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

سیزدهم فوریه دو هزار و دوازده

اون موقع‌ها که تو اون موسسه پناهندگان کار می‌کردم، قبل از اینکه خودم شروع به درس دادن این کلاس بکنم، دستیار یه همکاری بودم که در واقع رئیسم هم بود. بعد یه روز کلاس، شاگردا- که دنبال کار می‌گشتن، باید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

یازدهم فوریه دو هزار و یازده

چرا اینهمه قضاوت می‌کنید؟ آدمم. سوپر هیرو که نیستم. به من چه که یه تصویری از ذهنتون ساختید که با من ضعیف تنهای روانی یکی نیست. به من چه . برید بذارید زندگیمو بکنم. اگه بمیرم هم می‌شینید می‌گید استانداردهاشو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یازدهم فوریه دو هزار و یازده بسته هستند

دهم فوریه دو هزار و دوازده

عصر جمعه میشه،‌ یکی تکست می‌ده بریم بار فلان؟ بریم دوش بگیر، آرایش کن،‌ لباس انتخاب کن،‌ بپوش، سیگار، رژ لب، گواهینمامه،‌ کارت بانک،‌ آینه، آدامس بچپون تو کیف چیتان فیتان کوچولو،‌ کفش پاشنه بلند بپوش، برو بشن دم بار. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

نهم فوریه دو هزار و دوازده

اولین کنفرانس جدی دانشکده از وقتی من اومدم اینجا امروز شروع می‌شه. نه برای هیچ کاری دواطلب شدم‌، نه قبول کردم راجع به کارم حرف بزنم، نه حتی به یکی از پنل ها و شام و ناهارها و مهمونی هاشون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

هشتم فوریه دو هزار و دوازده

تو چشام، زیر پلک راستم، یه تاول خونی گنده زده. ترسناکه از درد مردم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشتم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

هفتم فوریه دو هزار و دوازده

داریم در دانشگاه یک کنفرانسی برگزار می‌کنیم (‌این دارم از اونجا میاد که من به مرحله عظیم شهادت رسیدم سر کارهای این و برای خودم این حق رو قائل هستم که ابراز مالکیت کنم در خصوصش) در خصوص تاریخ قانون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفتم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند

ششم فوریه دو هزار و دوازده

فلورانس نایتینگلت هم نشدیم بیایم از این پارچه خیس ها بذاریم رو پیشونی تب دار، بعد چشات رو وا کنی من با لباس سفید نشسته باشم قاشق قاشق سوپ بذارم دهنت. چه قشنگ که. تو تب کن من هذیون می‌گم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ششم فوریه دو هزار و دوازده بسته هستند