بایگانی سالانه: 2010

یادداشت‌های پراکنده در سفر- ۱۰

تقریبا می‌دویدم که دیر به قرارم نرسم. از بین دو نفر که با زبان اشاره حرف می‌زدند رد شدم. نمی‌خواستم کلامشان را قطع کنم.

منتشرشده در بلوط, سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر- ۱۰ بسته هستند

آدم‌ها گزینه نیستند

ظالمانه می‌گویم که حس می‌کنم این‌که می‌گویی «با او هستی چون انتخاب دیگری نیست» برای گول زدن خودت، بیشتر از بقیه،‌ است. خودت دلت آدم این مدلی می‌خواهد رویت نمی‌شود بگویی. پی‌نوشت: حداقل اینقدر همه‌جا نگو «چون انتخاب دیگری نیست.» … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای آدم‌ها گزینه نیستند بسته هستند

یادداشت‌های پراکنده در سفر-۹

بابا ازم چیزی می‌خواهد. هم دورم و هم اینکه اگر هم نزدیک بودم کاری از دستم برنمی‌آمد. می‌گویم بابا جان امیدی نیست. می‌گوید می‌دانم. اما در هر حال عمویت گفت. از اینکه فکر می‌کنند از من کاری برمی‌آید ولی در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط, سفر | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر-۹ بسته هستند

صورت مسئله را پاک کنید

مصطفی کواکبیان به طعنه می‌گوید که روزنامه ایران را تعطیل کنید، چرا که اعلام زمان و مکان تجمع اعتراضی به مصوبه مجلس در خصوص دانشگاه آزاد را در صفحه اول خود چاپ کرده است و اگر یکی از روزنامه‌های اصلاح … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای صورت مسئله را پاک کنید بسته هستند

Life in A minor

من طرفدار سنتی محسن نامجو نبودم. یعنی اصلا شاید همه لذت بردن من از صدا و موسیقی‌ او عمرش به یک‌سال هم نرسد، اما این که به ما نزدیک شده و حالا شانس دیدن و معاشرتش از نزدیک دست داده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Life in A minor بسته هستند

2010 in North Kora

یکی به من بگه این خبر برنده اعلام کردن کره شمالی در برابر برزیل تو خود کشور کره شمالی، کار «زردپوشان بالاترین» ه و صحت نداره. یعنی قلب آدم از ناراحتی درد می‌گه نه فقط به خاطر اینکه شاید این‌کار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای 2010 in North Kora بسته هستند

ناخواسته شنونده گفتگوی دو نفر از دوستانم در مورد خودم و روابطم بودم و فکر می‌کنم دیگر هیچ‌وقت رابطه‌ام با هیچ‌کدامشان مانند سابق نخواهد بود. کاش نمی‌شنیدم. کاش در رویم می‌گفتند. از همین الان دلم برایشان تنگ شده است که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

عمل چشمام خوب نبوده و دوماه دیگه دوباره باید عمل بشه. تو این مدت هم باید مرتب زیر نظر دکتر باشه و من هم فعلا دوباره عینک، و نه لنز، بزنم. این یعنی دود شدن همه برنامه سفری که انگار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

همان لحظه اول که آمد می‌دانستم. الکل فقط بهانه بود که برهنگی صبح روز بعد را توجیه کند.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کلا بهتر است دیگر نه از قید قطعی در زندگی استفاده کنم و نه ادعایی کنم راجع به اینکه خودم را می‌شناسم. گاهی آنچنان خودم خودم را شگفت‌زده می‌کنم که به جای خجالت خنده‌ام می‌گیرد که «آره خانوم. تو هم.»

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند