بایگانی روزانه: 3 ژانویه 2010

۱-۳

۱-۱ ۱-۲ نمیخواستم کوتاه بیایم. اما خودم هم دیگر خسته شده بودم. کاری هم نکرده بودم اما بسکه به دایلوگ‌های فیلمنامه فکر کرده بودم خسته شده بودم. هیچی نمی‌گفت. زورکی چشم‌هایش را باز نگه داشته بود و می‌خواست هرطور شده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ۱-۳ بسته هستند