بایگانی روزانه: 22 ژوئن 2009

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می​رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می​رود من مانده​ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می​رود گفتم به نیرنگ و فسون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود بسته هستند