بایگانی سالانه: 2008

عجالتا به این گزارش رادیوی ملی ( همان ان پی آر)‌خودمان که امروز صبح در مورد کمپ اشرف در عراق پخش شد توجه کنید. و دوما اینکه من هم از امکانات این رادیویی که سرکار خانم ناصری معرفی کردند استفاده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یکشنبه ها با برگ و رنگ

حالا دیگر هوا آنقدر گرم شده که آدم هوس یخ بکند! عکس از اینجا البته با اجازه ها!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یکشنبه ها با برگ و رنگ بسته هستند

آخرالزمون

درخواست صلوات نذری از طریق ایمیل دیگه آخرین ابتکار تلفیق سنت و مدرنیه بود که امروز ما متوجه اش شدیم. به قول ترک های ترکیه : الله الله

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای آخرالزمون بسته هستند

۱. واقعا چند سال وقت لازمه که آدم یاد بگیره درس‌هاشو واسه شب آخر نذاره؟ دو سال؟ پنج سال؟ نه سال؟ واقعا چقدر؟ ۲. جواب ایمیل‌ و تلفن رو دادن هم فرهنگ بدی نیست‌‌ها. کلا عرض کردم. ۳. واقعا سر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

بنده الان در حالت گیجی عظیمی به سر می‌برم. یک مقداری شوک – تقریبا دو عدد- امروز به بنده وارد شده که هنوز در حال فکر کردن به آن‌ها هستم و هی با خودم می‌گویم عجب. که اینطور محض حناق-خناق؟- … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

روز زمین

من هم در ساعت ده شبی که روزش روز زمین بود به این مکاشفه رسیدم که شاید آسمان همه جا یک رنگ باشد اما بوی خاک باران خورده همه جا یکی نیست. باران بهاری که بعدش بوی خاک آدم را … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای روز زمین بسته هستند

ازدواج از راه دور

در عالم واقعیت و در این دوره و زمانه این جور اتفاقات فقط در فیملهای خیالی هالیوود شاید ممکن باشند. اینکه یک همسایه بعد از هشت سال توجهش به سگ توی حیاط جلب شود و یک بلیط قطار و یک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ازدواج از راه دور بسته هستند

همیشه اینطور نیست که فکر کنیم دوستان یا بستگانمون اگه مورد خشونت واقع شدند اول به ما خواهند گفت. معمولا در این مواقع حتی اگر دردل صرف هم باشد افراد ترجیح می‌دهند که با غریبه‌ها صحبت کنند. اولا که هرکسی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یکشنبه‌ّ‌ها با برگ و رنگ

حیاط خانه‌مان پر بود از رزهای رنگ به رنگ. اردیبهشت که می‌‌شد قیامتی داشتیم. من هم همیشه درگیر این تصمیم بودم که گل‌ها را بگذارم در حیاط بمانند یا بگذارم روبروی آینه اتاقمان. یک رز زرد و نارنجی داشتیم که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یکشنبه‌ّ‌ها با برگ و رنگ بسته هستند

سوال

یه وقت‌هایی پیش میاد که دلم می‌خواد از تجربه‌ها یا خوانده‌ها یا شنیده‌های اندکم اینجا چیزی رو بنویسم. مثلا در زمینه کار با مهاجرین یا زنان قربانی خشونت‌های خانگی و خیابانی. اما این مسله که این تجربه‌ها و دانسته‌ها در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سوال بسته هستند