بایگانی روزانه: 11 ژانویه 2008

علامت های وارونه

مریم گفت که خوش به حالت که اینقدر تند تند می نویسی. یک علامت لبخند برایش فرستادم و گفتم راستش برای کسی که مرا بشناسد این اصلا نشانه خوبی نیست. اصلا.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای علامت های وارونه بسته هستند

مارتا سفارش مشتری ها را پشت تلفن می گیرد. تمام روز سرپاست. البته اگر همه روز را کار کند. ریسش فقط آخر هفته ها یادش میاید که او تقاضای اضافه کار کرده. از ریسش بدش نمی آید. در هر حال … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

من آنقدر نگرانشانم که حتی رویم نمی شود زنگ بزنم. زنگ بزنم که چه بگویم؟ بگویم ” سلام. چطورید؟ بابابزرگ چطوره؟ همه چی خوبه؟ ااا. گاز ندارید؟ ای بابا. خونه عمو اینها هم گاز نداره؟ ای بابا. حالا چیکار می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند