بایگانی روزانه: 6 نوامبر 2007

معتقد

دوست پسرش از عراق برگشته بود. من را هم برای مشروب و مزه ای دعوت کردند. شامم را خودم بردم. از پسر پرسیدم عراق چطور بود. گفت برای زندگی بعدیش خوب است. وقتی دید نفهمیدم, اضافه کرد” آخر خدا هیچکس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای معتقد بسته هستند

می گوید حتما برایت اینجا بهتر است چون موهایت را هر مدل که بخواهی نگه می داری. حوصله حرف زدن ندارم. می گویم نه. آنجا هم همین بود. ادامه می دهد. دلم نمی خواهد. حوصله دفاع ندارم. می گویم من … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند