اگر دو ماه پیش از من می‌پرسیدند می‌دانم وضع ARTogether به جایی می‌رسد یا نه، اگر می‌خواستم صادقانه جواب بدهم می‌گفتم نمی‌دانم. اما حالا می‌دانم. مطمئنم به جایی خواهد رسید. دلیلش هم این است هر روز نیازش را بیشتر احساس می‌کنم. نه تنها من،‌ بلکه آن‌ها هم که در جریان پروژه هستند. مخاطبان مستقیم و از دور. هیچ از نگرانی‌هایم کم نشده. اما می‌دانم اگر بتوانم یک مدت دیگر طاقت بیاروم و این وضع بیکاری را تحمل کنم و همینطور تمام وقت بتوانم رویش کار کنم، به جایی خواهد رسید.
اول سال بالاخره پنج نفر را پیدا کردم که عضو برد شوند. از اول هم به همه‌شان گفتم کار این است. اینقدر زمان و نیرو لازم است. اگر نمی‌توانید از اول بگویید نه. خیلی هم رک و راست جواب خواستم. اول همه گفتند بعله! ما هستیم! من هم دوباره خوشحال و شاد شدم و وقت جلسه تعیین کردم و یک هفته اجندا نوشتم و با خودم فکر کردم اولین جلسه برد چطور باید باشد و غیره که دو نفرشان دم جلسه عذر خواستند و گفتند ما نیستیم. یکی که باز عذر خواست. از یکی دیگر که اصلا خبری نشد. ماندند سه نفر. با خود من چهار نفر و خب برد نباید زوج باشد. بماند. جلسه تشکیل شد. وسط جلسه بودیم که یکی شان (با موافت یکی دیگر)‌گفت که ما فکر می‌کنیم الان وقت این نیست که ARTogether بخواهد اینطور جلو برود و سرعتش اینقدر زیاد باشد. چون پول نداریم و تو هم بیکاری، این می‌تواند یک پروژه تمام وقت و یا کار آخر هفته شود. یا اینکه برود در قالب یک سازمان دیگر کار کند.
جا خوردم. خیلی passive به نظر می‌آمد. گفتم ببینید. اولین خصیصه برد یک سازمان این است که حداقل در mission و vision و یک سری تایم ‌لاین‌ها با هم همعقیده باشند. تفاوت ممکن است در تعیین استراتژی و خطی مشی‌ها باشد، اما این تصویری که من برای ARTogether دارم اصلا همین چیزی نیست و دست بر قضا برای رسیدن به آن من هیت مدیره‌ای لازم دارم که بیاید به من مشورت بدهد که چطور باید به آن رسید نه اینکه چون رسیدن به آن سخت است، کل کار را عوض کنیم.
گفتم من نه این را قبول دارم و نه اینکه اجازه می‌دهم هر جای کار که به مشکلی بر خوردیم از هیت مدیره بشنونم که ما که گفته بودیم. بعد هم واقعیت قضیه این است که این هیت مدیره بر اساس میزان کمک مالی که این افراد به سازمان تشکیل نشده بود که من همین اول کار وا بدهم. یک خصوصیت مهم برای یک سازمان و در واقع حفظ توازن در آن این است که یکی از دو طرف از نظر مالی به شخصی وابسته نباشد. (در واقع مثل هر رابطه دیگری).
البته خب اینها را که نگفتم. دلایل دیگر آوردم.
بعد از این بحث هم یکی از افراد گفت که نمی‌تواند آن میزان وقتی را که من خواسته بودم (و بر اساس آن همه بعله گفته بودند)‌را ابه این کار اختصاص بدهد و نصفش را می‌تواند. ( تا همین امروز هم که سه هفته از جلسه گذشته هیچ خبری ازش نشده.)
بنابراین عملا من ماندم و یک نفر و نصفی برد! در حقیقت برگشتم سر جای اول.
آدم مناسب برای بورد من سراغ ندارید؟ اگر کسی باشد که این منطقه باشد که چه بهتر. اما اگر کسی باشد که بتواند از جای دیگر آنلاین هم وقت بگذارد، اما مناسب کار باشد و هم ممکن است علاقه مند باشند را هم می‌شناسید معرفی کنید من می‌روم سراغشان.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.