دقیقا میدانم میخواهم پنج سال آینده ARTogether کجا باشد و ده سال آینده و بیست سال آینده تبدیل به چه شود. مسئله این است که نمیدانم شروعاش چطور باید باشد.
فکر کنم با این حساب میتوانم وارد سیاست شوم. آینده قشنگی را ترسیم میکنم. همه را به هیجان میآورم. منتها خیلی توضیح نمیدهم که خب این آینده زیبا را از کجا باید شروع به ساخت کرد.
***
همه میگفتند خب باید به ما بگویی دقیقا چه کارهایی هست که برایشان کمک لازم داری. حالا لیست را آماده کرده ام و میفرستم برای تکتکشان. طبعا دیگر جواب ندادند.
***
فرمهای مالیات تمام شدند. امشب قرار است برای بار آخر با حسین نگاهشان کنیم. اما میخواهم حتما اول به یک وکیل نشان دهم. پروسه جواب اداره مالیات بین دو تا ۱۲ ماه طول میکشد. نمیخواهم بفرستم و بعد برگشت بخورد و اضافه کاری شود. در به در دنبال سازمان وکالت یا وکیلی میگردم که خیلی پول هنگفت نگیرد. دوستم کسی را معرفی کرد (هموطن) که گفت حتما کمک میکند. زنگ زدم میگویم سلام آقای فلانی. فلانی هستم که فلانی معرفی کرده. می گوید. بله. متوجه ام. یک ساعت مشاوره تلفنی میشود پانصد دلار. اگر پرداخت میکنید صحبت را ادامه دهیم.
گفتم خیلی ممنون. خداحافظ.
انتظار ندارم کسی کار مجانی انجام دهد. اصلا. منتها لامصب. همه دفاتر وکالت نیم ساعت اول را مجانی مشاوره میدهند.
حالا در Next Door گذاشته ام ببینم کسی از در و همسایه ها نیست که بتواند آدم منصفتری را معرفی کند.
***
از فردا میروم سراغ برنامه ریزی مالی برای پنج سال آینده! به خودم قول دادم تا پنج شنبه تمامش کنم. امروز یک سری تمپلت پیدا کردم ببینم اصلا این برنامه ریزی مالی چی هست!
***
یک هفته است سراغ تویتر و اخبار کمتر میروم. زندگی کمی کمتر سیاه به نظر میرسد.