کلاس سوم که تمام شد من از مدرسه هدایت آمدم بیرون. تنها من نبودم. خیلی ها بودند. یک جایی نزدیکتر به خانه ما یک مدرسه دیگر ساخته بودند. یک مدرسه خیلی خیلی بزرگ. چهارطبقه. یک شیفتش ابتدایی بود یک شیفتتش راهنمایی. ما را مجبور کردند برویم آنجا. اما آ را که خانه شان درست بغل همان مدرسه خیلی خیلی بزرگ بود را مجبور نکردند. گفتم که .حالا شما بگویید کارمند بدبخت بود در آن سالها. من حرف خودم را می گویم. آنسالها کارمند دولت بودن ارج و قربی داشت.
اما آن کلاس سوم هم از هم پاشید. آن سال اولین مدرسه غیرانتفاعی شهر را بازکردند. مدیرش هم کسی نبود جز خانم دهش معلم ورزشمان که اولین مدرسه غیر انتفاعی شهر را در خانه خودش باز کرد. اسمش فکر کنم شده بود هدف. هنوز هم باز است؟ هدف به خانه ما نزدیک بود اما مرا چه به مدرسه غیرانتفاعی آنهم در آن سالها؟ آ در همان هدایت ماند. من را فرستادند به آن مدرسه نوساز خیلی خیلی بزرگ که اسم یک شهید را رویش داشت و ساناز و بچه دکترها رفتند هدف. رویا فکر کنم در همان هدایت ماند.
مدرسه خیلی خیلی بزرگ میز و صندلی نداشت. تا وسط سال ما باید از خانه یک تکه موکت میبردیم مدرسه که رویش بشینیم. اسم معلم کلاس چهارممان خانم خدادادیان بود به گمان. اصلا مطمئن نیستم. پایش در همان ماه مهر شکست و دیگر نمیتوانست چهار طبقه را بیاید بالا. آسانسور هم خوب مسلم است خبری نبود ازش. ما ماندیم بدون معلم از همان اول سال. مدرسه خیلی خیلی بزرگ پول معلم اضافه را نداشت. یک خانم معلم دیگری بود که میآمد از کلاس دیگر به ما ریاضی درس میداد. اصلا نمیدانم چطور شد که یکدفعه دیدم من هستم و همه کلاس. باید میرفتم کلاس آن خانم سرکلاس ریاضی و بعد میآمدم به بقیه کلاس روی موکت های تکه تکه نشسته درس میدادم. بقیه درسها هم به همین منوال شده بود.
آ را خیلی کم میدیدم. گاهی سر راه برگشت به خانه اگر پیاده بودم میرفتم دم خانهشان. ازش میپرسیدم ریاضی و فارسی و علوم درسشان کجاست و بعد میرفتم خانهمان. خانم خدادادی هم بالاخره برگشت سرکلاسش و ما هر طور بود کلاس چهارم را بدون میز و نیمکت تمام کردیم.
از تابستان آن سال تا سال آخر دبیرستان من و آ باهم می رفتیم کلاس زبان. موسسه آموزش زبان انگلیسی فجر. هر هفته سه شب. سرویسمان هم با هم بود. یک مینیبوس آبی کمرنگ. موسسه فجر را یک خانواده تاسیس کرده بودند. باورم نمیشود که اسم موسسش را یادم نمیآید. یک آقای ایرانی بود که با یک خانم هندی در انگلیس درسخوانده ازدواجر کرده بود و باهم این موسسه را راه انداخته بودند. اولین باری که رفتم کلاسشان موسسه روبروی خیابان مدرسه ابوریحان بود. نرسیده به خیابان ملت. تا وقتی که من مدرکم را بگیرم جایشان هزاربار تغییر کرد. درس آ همیشه از من بهتر بود. خوشنویسی هم میکرد. پدرش نقاش بود. به معنای حرفهای کلمه. همه خانوادهشان خوشنویسی هم میکردند. خواهرش شعر هم میگفت. خودش هم بعدها شروع به شعر گفتن کرد. غرل های نابی داشت.
درست است که معدل من هم همیشه مثل او بیست بود ولی من میدانستم درس او از من بهتر است. نمیدانم چرا. ولی درسش بهتر بود. در کلاس زبان هم بهتر بود. با هم میخواندیم بی ای ان جی او…بی آی ان جی او….بی آی ان جی او…..
ادامه دارد.
-
بایگانی
- جولای 2023
- ژوئن 2020
- می 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- سپتامبر 2019
- جولای 2019
- مارس 2019
- فوریه 2019
- ژانویه 2019
- نوامبر 2018
- اکتبر 2018
- سپتامبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- فوریه 2018
- ژانویه 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- می 2017
- آوریل 2017
- مارس 2017
- فوریه 2017
- ژانویه 2017
- دسامبر 2016
- نوامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- جولای 2016
- ژوئن 2016
- می 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- جولای 2015
- ژوئن 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- آوریل 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- آگوست 2013
- جولای 2013
- ژوئن 2013
- می 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- جولای 2012
- ژوئن 2012
- می 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- جولای 2011
- ژوئن 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- جولای 2010
- ژوئن 2010
- می 2010
- آوریل 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- دسامبر 2009
- نوامبر 2009
- اکتبر 2009
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- جولای 2009
- ژوئن 2009
- می 2009
- آوریل 2009
- مارس 2009
- فوریه 2009
- ژانویه 2009
- دسامبر 2008
- نوامبر 2008
- اکتبر 2008
- سپتامبر 2008
- آگوست 2008
- جولای 2008
- ژوئن 2008
- می 2008
- آوریل 2008
- مارس 2008
- فوریه 2008
- ژانویه 2008
- دسامبر 2007
- نوامبر 2007
- اکتبر 2007
- سپتامبر 2007
- آگوست 2007
- جولای 2007
- ژوئن 2007
- می 2007
- آوریل 2007
- مارس 2007
- فوریه 2007
- ژانویه 2007
- دسامبر 2006
- نوامبر 2006
- اکتبر 2006
- سپتامبر 2006
- آگوست 2006
- جولای 2006
- ژوئن 2006
- می 2006
- آوریل 2006
- مارس 2006
-
اطلاعات