حس

یک چیزی در من درست نیست
ظاهرا همه چیز سرجایش است و همه کارها روی برنامه انجام می شود.
اما چیزی در من درست نیست.
این بداخلاقی و پاچه دوستان را گرفتن و عصبانی شدن های بی دلیل و ناراحتی های الکی
و فکر کردن های هزارساله و از واژه پر شدن و ننوشتن
این شعر های نیمه کاره این فکر کردن های الکی به عقاید تخمی بقیه من باب برنخوردن به حضور لابد مقدسشان
شاید هفته بعد همه چیز درست شود. شاید هم نشد. کسی چه می داند..

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.