ناتمام

بزن این زخمه
اگر چند در این کاسه تنبور نماندست صدایی
صدای تار جادویی است. حتی اگر هزار سال هم گوش نکرده باشی باز آنچنان قدرتی دارد که تمام وجودت را تسخیر کند.
یک داستان نیمه کاره دارم. داستانی است که نمی دانم واقعی است یا نه . داستان عروسی دختری است که در عروسی اش گوسفندی قربانی نمی شود و دعوای دو خانواده از همانجا شروع می شود. عروس قصه فقط در چهارچوب اندرونی زنانه نشسته و به آینه نگاه می کند و به بختش.
قصه را لو نمی دهند. مگر نه؟
بنعمه ساز بزن آنچه که ما زنده بدانیم
اگر این پرده برافتد من و تو نیز نمانیم
پرده آخر داستان را نمی دانم. نمی دانم من آن دخترک کوچک باید باشم که لال است و داستان را تعریف می کند و عاشق برادر سرباز عروس است و آخر عروسی با مادرش که با حسرت نگاهش می کند و می داند که هرگز عروس نخواهد شد یا عروس نشسته در اندرونی یا مصطفی برادر سرباز عروس که تند و تند دستشویی می رود و سیگار می کشد.
پر از متنم. پر از نوشته. نمی توانم. اینجا دیگر نمی توانم بنویسم از متن هایم. از قصه هایم. دلم برای نوشتن قصه هایم تنگ شده. مغزم دیگر فضا ندارد. اگر تخلیه اش نکنم همه را از دست می دهم. تا همین الان هم به قدر کافی داستان هایم قاطی شده اند. مصطفی قصه عروسی راستش از یک داستان دیگر آمد. سرباز فراری یک روستا بود در آمل. نمی دانم چطور در قصه لاله جین پیدایش شد. شاید مینی بوس قصه شهریار از امامزاده عباس برش داشت و برد لاله جین.
فضا ندارم. دردم این است. مطصفی را در مینی بوس می بینم. هردو اما محوند. مسیر حرکت مینی بوس را نمی توانم تصویر کنم. مسیری نیست که عصر جلوی چشمم بوده باشد و حالا شب بخواهم بیادش بیاورم. در تصویر های اینجا هم قصه نمی بینم. نه آپارتمانی در پاریس است با یک همسایه پیرزن دیوانه و بنگاه معاملات ملکی که زنی اداره اش کند. خنده دار است . می دانم. قصه ها در فضا معلقند. من قصه های فضای اینجا را نمی گیرم. بیشتر طنز است اگر از جیمز بنویسم و چهار پسرش که از سرتاسر دنیا برای تابستان به دیدنش می آیند. نه. اینها قصه های من نیستند و می دانم که نخواهند شد.
قصه همان قصه شاگرد اتوبوس شهریار است که هرروز صبح منتظر دختری است که میدان آزادی پیاده اش کند. اما من چطور می توانم قصه ام را تمام کنم وقتی
حتی نمی دانم کرایه بین شهریار و میدان آزادی چقدر است؟
معاشقه زخمه تار در دستان علیزاده با سیم های تار اروتیک ترین داستان شب است.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.